ضیائیان خرافات‌زده

طی دو ماه آخر شاعر و دانشمند ورزیده مسعود سپند در دوشنبه بودند و در دانشگاه آموزگاری تاجیکستان به نام استاد صدالدین عینی به علاقه‌مندان از رمز و رازهای حافظ شیرازی صحبت داشتند.

 اینک، مدت سفرشان پایان یافت و قبل از بازگشتشان با ایشان صحبتی داشتیم که فشرده آن‌را پیشکش شما می‌نماییم.

 -جناب سپند، قرار بود سه ماه درس حافظ بگویید…

 -بلی. اما با سبب بیمار شدن همسرم باید بروم…

 -این سفر چه برداشتی از تاجیکستان دارید؟

 -تاجیکستان ‌‌آباد می‌شود که باعث خوشنودیست، مردم نیز از دام تعصب آهسته-آهسته رها می‌شوند، رشد می‌کنند. باید آشکار بگویم که کشور ما و شما — تاجیکستان یک مشکل اصلی دارد که این هم خرافات‌زدگی است. طبیعی است که وقتی جامعه پایبند دین و خرافات است، رشد نمی‌کند.

 -ما قبلاً نیز با شما در این مورد صحبت داشتیم…بگویید که چه نهضتی در تاجیکستان باید به وجود آید که مردم ما از دام تعصب نجات یابند؟

 -ببینید، وقتی یک سیب از درخت بيفتید، انسان به خود سؤال داد که چرا آن به آسمان نه، بلکه محض به زمین افتاد و همین طور قوه جاذبه‌را کشف کرد. به این وسیله اروپای خرافات‌زده‌را رها کرد. تا این دم اروپا نیز در بند تعصب بود. دینداران مردم‌را استثمار می‌کردند. هزاران نفر از بیماریها می‌فوتیدند، اما خادمان کلیسا نمی‌گذاشتند که طبابت شوند، بلکه زنان بیچاره را در آتش می‌سوختند و به این وسیله گویا وبا و بلارا دور می‌کردند. این تا زمانی ادامه‌ یافت که اروپا به خود آمد، درک کرد که باید از ورطه نجات یابد و ببینید، امروز علم، فرهنگ، صنعت و هنر، طب و عموماً همه در دست آنهاست. مگر نمی‌شود که در دولت‌های اسلامی و فارسی‌زبان کشفیاتی کرد؟ نمی‌شود که این دولتها رشد کنند؟ برای این نخست باید از زولانه دین و خرافات آزاد شد. ببینید که جامعه جهان در فکر پیشرفت است، اما ما هنوز هم در اطراف بهشت و دوزخ آرمانی می‌چرخیم و بحث می‌کنیم. چرا پیرو حکیم سنایی نباشیم که می‌گوید: «بخودا که خود خدایی، اگر به خود آیی». اما ما هنوز به خود نیامده‌ایم. هنوز هم یک عده به نام دینداران مارا فریب می‌دهند و تا حدی که در داعش برای منافع‌شان می‌جنگیم. من مدل آمریکارا دوست دارم که برای دین آزادی می‌دهد، اما ترغیب عقاید دینی‌را نمی‌گذارد. یعنی، هر کس بخواهد، نماز بخواند، روزه دارد، اما حق ندارد که از گوش کسی کشاله کرده، اورا مجبور کند که از پس من وایسا و نماز بگذار…

 -برای تغییر دادن افکار جامعه مذهبی چه باید کرد؟

-ببینید، همه ریا، همه تظاهر و همه تنفر در جامعه مذهبی سر می‌زند، زیرا در جامعه مذهبی جز ملا دیگر انسان قدر ندارد. در ایران آخوندها کارهایی می‌کنند که باعث خجالت بشریت است. هنوز مردمی هستند که اعتقادات باعث مرگ‌شان می‌شود. مثلاً، وقتی همسرش را درد تولد می‌آید، به نزد طبیب نمی‌برد. بالاخره او می‌فوتد و شوهرش هم می‌گوید: «خدا چنین خواست». ببینید که تا چه حد انسان می‌تواند کور باشد.  برای تغییر چنین جامعه باید فرهیختگانش تظاهر کنند. و نگذارند که افکار ملا در ذهن مردم جای بگیرد. فکرهای سالم، فکرهای مدرن و پیشرفته می‌تواند جامعه‌را پیش برد، نه ابلهانه. 

 -شما هر وقت که به تاجیکستان می‌آیید، بیشتر با جوانان کار می‌کنید. افکار جوانان چگونه است؟ آیا به سوی آرمان‌های شایسته تلاش دارند؟

 -خیلی کم. بیچاره جوانها هم جزء همین جامعه مذهبی هستند. جوانها برای پیشرفت آمادگی دارند، درک می‌کنند که این راه آنهارا به هیچ جایی نمی‌برد، اما کسی نیست که با ایشان کار کند و طبیعی است که آنها از پیش خود نمی‌توانند تغییر یابند یا به چیزی نایل شوند.

 -مگر استادان دانشگاه امکان کمک‌را ندارند؟

 -نمی‌خواهم کسی از من برنجد، اما بیشتر استادان دانشگاهها در تاجیکستان خرافات‌زده هستند. آنها خودشان متعصبند، چگونه می‌توانند جوانهارا تربیت بکنند؟ در تاجیکستان برای پیشرفت همه امکانات هست. الآن تاجیکستان از نظر فعل و اطوار خیلی رشدکرده است. چون یک مقدار تمدن‌را روسها به جا گذاشتند و فرهیختگان شما تلاش کردند که جامعه متمدن بسازند، وگرنه امروز تاجیکستان افغانستان می‌بود. امروز باید جوان تاجیکستانی علت و معلول‌را یاد بگیرد. باید جوان بفهمد که از غیب دیگر چیزی نمی‌آید و زمین هم در شاخ گاو نمی‌ایستد. البته، برای این دیگر در تاجیکستان زمینه هست و پریزدنت کشور برای نجات مردم از خرافات و عقبماندگی کارهای نجیبی کرده است. یکی از کارهای نیکی که رئیس جمهور تاجیکستان انجام داد، خدا حفظش کند، به مسجد رفتن و زیر پای ملا نشستن جوانان تا 18ساله‌را منع کرده است. او به این وسیله به جهان خرافاتی اعلام کرد که برای کودک لازم نیست که از بهشت و دوزخ بشنود. او باید از علم معاصر برخوردار باشد.

 -شما این‌را بهترین کار رئیس جمهور می‌گویید، اما جامعه آن‌را نقض حقوق مسلمانها ارزیابی می‌کند…

 -فقط ملاها چنین حکم می‌کنند. می‌دانم که برای امامعلی رحمان با متعصبان مبارزه کردن آسان نیست. اما وی تلاش می‌کند و در این عمل خیر باید ضیائیان روشنفکر و خیرخواه در پهلوی او باشند. چون همه با هم باشند، موفق خواهند شد. البته، من طرفدار نقض حقوق انسان‌های دیندار نیستم. در دین چیزهای خوب، به مانند دزدی و آدمکشی نکنیم، انتظام داشته باشیم و همدیگررا احترام بگذاریم، زیاد است. من جانبدار آنم که دین یک مسئله صرف انفرادی باشد، نه افکار عمومی.

 -من نکته نظر شمارا نسبت حافظ می‌دانم. در جامعه ما از ‌خواجه ‌شیراز همچون یکی از پیشوایان دین اسلام یاد می‌شود. اما شما به شخصیت و آثار حافظ نظر دیگر دارید و اورا فراتر از یک انسان پایبند دین می‌دانید. وقتی این نکته‌را به دانشجویان می‌گویید، آنها با شما چگونه برخورد می‌کنند؟

 -دانشجویان دو- سه نوع هستند. بعضی که آگاهند، می‌پذیرند و با من راضی هستند. دانشجویانی هستند که جز سخن ملا کتابی نخوانده است، با من برخورد و بحث می‌کند. در یکی از درسها وقتی گفتم در این جا حافظ می حقیقی‌را در نظر دارد، دختری از من سؤال کرد:

 -مگر حافظ مسلمان نبود؟

  پرسیدم که چرا چنین سؤال می‌دهد.

 -اگر مسلمان بود، چرا می می‌نوشید؟ — باز سؤال کرد او.

  به عقیده این دانشجو نفری که می می‌نوشد، مسلمان نیست.

 -شنیدم که یکی از دانشجویان با شما برخورد سخت داشته است…

  -بلی. این دانشجوی دانشکده اسلامی بود که قبلاً در ایران تعلیم گرفته است.  او در مسئله‌ای با من وارد بحث شد و از معجزات حضرت علی‌ گفت. وی با افتخار می‌گفت که حضرت در یک روز 700 نفررا قتل کرده است…

 من پاسخ دادم که اگر 700 نفررا کُشته است، کار خوبی نکرده است. مگر می‌تواند، قتل باعث افتخار باشد؟ او بعد این عصبی شد.  واقعاً، من در ایران شیعه‌مذهب که حضرت علی‌ پیشوایش است، تولد شده و به وایه رسیده‌ام و از «کرامات» حضرت آگاهم.

 بعداً، آن جوان از قصه دشت کربلا و قتل امام حسین از جانب فرزندان معاویه حرف زد. من به او پاسخ دادم که یک عرب با عرب دیگر دعوا داشت و جنگ کرد. به من چه؟ مگر این از روی عدالت است که من بیچاره برای دعوای دو عرب 1400 سال بگریم، با زنجیر خودم‌را بزنم و رو و مو بکَنم؟ انصاف هم درکار است.

 دین اسلام به خاطری بود که عرب‌های جاهل‌را به هم بیارد که حداقل سر هم‌را نخورند، حال آن که تا حال می‌خورند. بعداً، عربها با زوری مارا مسلمان کردند، اما خودشان مسلمان نشدند. ما از آنها مسلمان‌تریم…

 بعداً، این دانشجو دیگر به درسها نیامد.

 -عموماً، یک ملا یا یک روحانی چه نقشی می‌تواند در جامعه داشته باشد؟

 -ببینید، اگر در جامعه دُختُر، معلم، قصاب، عالم، انژینر، خر و گاو هر چیز دیگر نباشد، جامعه گرفتار مشکلات می‌شود. مردم نیازمند می‌شوند. اما ملا نباشد چه؟ چیزی تغییر نمی‌یابد! فردا اگر تمام ملاهای تاجیکستان مرخصی روند، مگر چیزی تغییر می‌یابد؟ نه! برای توصیف بهشت و اهانت دوزخ ما دیگر نیازی به ملا نداریم. 

                این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت،

             هر کجا وقتی خوشی هست،  همان جاست بهشت.

 -شما در مورد تاجیکستان زیاد با دل‌سوزی حرف می‌زنید…

 -آخر من تاجیکستان‌را دوست می‌دارم. این جا وطن من نیز هست. پریزدنت تاجیکستان‌را دوست می‌دارم. من می‌آیم که با غزلیات حافظ خردگرایی‌را ترغیب کنم. دوستان زیاد دارم که مهرشان مرا می‌کشد. اگر دعوت کنند، باز در نوروز خواهم آمد. من اصلاً تقاضایی ندارم، زیرا همیشه از حساب خودم می‌آیم و از حساب خودم این جا زندگی می‌کنم. فقط تقاضای من است که به من دعوتنامه بفرستند و برای چند مدت بود و باشم حجره‌ای تهیه کنند…

  مصاحب عادل ناظر

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *