آذرخش
در آستان تبریز
در دیدهام درود،
قلبی پُر از ترانه و جانی پُر از سرود،
نجواکنان رسیدهام تا آستان تو،
از زادگاه رودکی،
از زادگاه رود!
قندیست در لبم.
قندی ز قندهای سمرقند قندمند،
شیرینی ز شهد بخارای بیگزند.
ترمیوهای ز باغ دوشنبه شادکام،
لعلی ز لعل بدخشان سربلند.
این آب چشمرا
من با دعای رودکی
از جوی مولیان و زرافشان گرفتهام،
از رهگذار ناصر خسرو
وز کوچة کمال خجندی
گردی ز خاک راه به مجگان گرفتهام.
تا لحظة وصال
این آب و خاکرا بدهم خاک و آب نو،
سرخابرا روان کنم از سرخ — آب نو
خانم ثنا به مرقد خاقان دامنت،
گیرم دعا ز کوی ولیان دامنت.
خاک کمالرا ز خجند آورم پیام،
تا که کمالرا ز خجند آورم پیام.
نالان شوم به منزل تبریزیان چو تار،
در شهر شهریار، به آهنگ شهریار.
تبریز!
ای بهشت تمنّای شاعران.
ای باغ عاشقانه و ای «کوی دلبران»،
بر شاعران و عاشقان و دلبران بگو،
در دیدهام درود،
قلبی پُر از ترانه و جانی پُر از سرود،
نجواکنان رسیدهام تا آستان تو،
از زادگاه رودکی،
از زادگاه رود!
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ