انجیلا پگاهی — افغانستان
در مهمانیی بهار
ایکاش میان من و تو جـوش محبت
آشفته تر از پیش شکــــوفان شود امروز
چون غنـچه بخندیم به غمهای زمانه
تا چرخ بخشم افتد و توفان شود امروز
در بادیه ی معـنی شعـرم شرر افگن
با جلـوه ی هر سبزه بگو آن شود امروز
پـرواز کنـیم در پی اندیشه چو باران
با دیــده ی خورشید چراغان شود امروز
بر پنــجه گلباز بهـاران بگشایم
این دفتـر دلراکه گلستان شود امروز
با نشه ی نمـناک می سبز طبیـعت
پا کوبم و گویم که بهاران شود امروز
در نگاهت
درمهمانی چشمانت
گرمی زبان عشق را
چکیده چکیده
تا ناپيدای شب
در وسوسه هايم
تجربه کردم
و امیدآن لحظه ی زیبا
تا بلوغ لحظه ها
در من میرویید
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ