مهین عمید (نگاه)- ایران
نقش دلارا
سرو بوستان به سراپا، چو سراپای تو نیست
نغمه چنک فریباتر از آوای تو نیست
غنچه رنگینتر و دلبندتر از لعل تو نی
سنبل آشفتهتر از زلف چلیپای تو نیست
دل من بادهی عشقی طلبند از لب تو
آه و افسوس چنین باده به مینای تو نیست.
دل چو طفلیست به فریاد و من از دل به فغان
آنچه دل میطلبد در تو و دنیای تو نیست
میروم از سر جان، بلکه به جانان برسم
میرسد جان به لب از حسرت و پروای تو نیست
من به سر، در پی مقصودم و مقصود پنهان
ای ندیده ره مقصود، دلم جای تو نیست
خفته در سینه خیالی به دلارایی مهر
در دل من به جز از نقش دلارای تو نیست
من و دل رهسپر خواب و خیال دگریم
رهرو وادی دل همره و همپای تو نیست
در سراپای وجود و دل مشتاق نگاه
ذرهای نیست که سرگشته بالای تو نیست
***
آرزو
مجمری افسردهام آتش بجانم آرزوست
شعلههای سینهسوز و بیامانم آرزوست
ساغری لبریز شوق و بادۀ سکرآوری
تا بدور افتد حجاب جسم و جانم آرزوست
طبع سرشاری که راز سینۀ خاموشرا
مو بمو گوید به یار دلستانم آرزوست
گوشۀ دنجی و کنج خلوتی دور از کسان
شاعرانه محفلی با دوستانم آرزوست
نکتهها سربسته میگویم بدان، ای نکتهدان
مردم از بیهمزبانی همزبانم آرزوست
همنشینی همره و همآشیانی مهربان
رازداری نکتهسنج و نکتهدانم آرزوست
گفتنیها بر زبانم رنگ میبازد دریغ
نغمه داودی و سحر بیانم آرزوست
غمزهای مردافکن و چشمان عاشق کش مراست
بهر صید مرغ جان تیر و کمانم آرزوست
شوقها در سینه دارم، عشقها در دل نهان
همچو پروانه طواف شمع جانم آرزوست
قسمت ما از ازل این بود و کمتر زین نگاه
چند گوئی، ای دریغا، این و آنم آرزوست
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ