مهرالنساء بابابیک آوا — تاجیکستان
ای دوست
هنوزم که امید زندگانیست
برای تو غزل می گویم، ای دوست
هنوزم که بهار است و جوانی
گل یاد تورا می بویم، ای دوست
سحر چون شانه می پیچد به مویم
گشاده عقده ها، می مویم، ای دوست
غبار خاطر نیک ترا من
به اشک شادی ها می شویم، ای دوست
اگر افتم چو دانه زیر پایت
به مرز یادها می رویم، ای دوست
هنوزم، که هنوز است و هنوز است
بیا بر خلوت گیسویم، ای دوست
***
تشنه
آفتابا، تشنه نوریم، نور
آسمانا، قلب ما از غصه پر
ابر نیسان از نیستان ها گذر
آرمانا، در دل تنگم نمور
کوهسارا، صبر من آمد به سر
رودبارا ، می شوم از خود بدر
روزگارا، این چه روز است و چه حال
که وطن داران غریب و در بدر
آه از این تنهائی و درماندگی
بخت بدبخت و فریب زندگی
تا که جان اندر لب است جان میکنم
تا کند زولانه های بندگی
***
تو کجا بودی؟
لحظه هائی که دلم غرق هوس بود
لاله های سرخ من تازه نفس بود
در لبم نام تو فریاد جرس بود
تو کجا بودی، کجا؟
تو بگو، ای خوب خوبم، دم عاشق بودنم
کو به کو در پی دیدار تو لولی شدنم
مو به مو سوخته در مجمر غم آسودنم
تو کجا بودی، کجا؟
تو کجا بودی که خوانم به تو افسانه دل
اشک از دیده فشانم که بیا خانه دل
ای توان من و خواب خوش و دیوانه دل
تو کجا بودی، کجا؟
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ