سعیده سینوی — ترمز- ازبکستان
صاحب وطن
من لطف و لطیفه و شکرخند
من دل به دو سینه سمرقند
من آب شفایم از بخارا
هر خنده و زهرخندم از قند
از ترمذم و بس آفتابی
از کهنه دیار حکمت و پند
از دهنو و ز شهرسبزم
من عاشقم و ندانی تا چند
من تاجیک تاجدارم، ای دوست
صاحب وطنم به جمله سوگند
***
عشق را ترنم کن
بستری ز گل دارم در میان خواهشها
خستهجان و تنهایم از ستیز و کاهشها
جامههای خوابیام موجهای طغیانیست
میل آغوشت دارم با غریو و نالشها
شام خلوتی دارم با خیال تو مدهوش
از لب تو میخواهم ساغر نوازشها
در طلوع عشق تو عالمی دیگر دارم
روح آسیام این جا تشنه گدازشها
من ز مدح بیزارم، لب ببند، ای مداح
عشق را ترنم کن، بگذر از ستایشها
***
شکوه
عشق تو، ای بیوفا، اعمای مادرزاد کرد
هرچه گنجی داشتم در زندگی، بر باد کرد
از شبستان خیالم روشنی ماه برد
در دلم اندوه را چون کوه غم بنیاد کرد
شیونم پُر شد به لب از دستت، ای دیوانه خو
نالهام را نی گرفت و ره به ره از یاد کرد
از دو چشمم گشت جاری جویبار اشک خون
قسمتم چون شکوه را از دستت، ای صیاد کرد
چشم صیاد تو، ای نامردمرد، انجام کار
مرگ جانم را نهایت از قفس آزاد کرد
***
بیپناه
ای آسمان، ترانه بارانی تو کو
تا آورد به رقص دل تشنه مرا
تا تر شود به بوسه باران لبان من
تا هر نفس هوا و هوس گیردم فرا
من تشنهام به بوسه باران عشق پاک
در روزهای سوخته از سوز و آه خویش
ای آسمان، کجاست یگان پاره ابر تو
تا سایه بان کنم به سر بیپناه خویش
***
ای مرد
ای مرد، ای صداقت شعرم، بیا که من
هر شب ز اشک اختر زیبا کشانمت
با نرخ جان پذیرمت، با نور چشم خود
در قصر باشکوه محبت نشانمت
آفردگار شعر من، آ چون فرشتهای
با روح جاودانهات پرواز میکنم
از قعر قلب در شب تنهاییام ترا
با صد ندای جانگداز آواز میکنم
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ