فهیمه صادق (طهموری) — سمرقند
ناله
نالهیی از پس دیوار وطن
میرسد باز به گوش
وای كاین ناله همجنس من است
ناله بیوه زن است
ناله یك زن بیچاره افغان غمین
كه كند مویه چنین
كه رهاند مارا؟
زین قفس ـ زین زندان
آخر اطفال یتیم همه نان میخواهند
نان ازین خسته روان میخواهند
نان ازین مادر درماندهشان میخواهند
و مرا نیست اجازت كه كنم مزدوری
و بگیرم مزدی
بخرم نانی چند
بهر طفلان یتیم، ای وای
این صدا رفت به گوش همه خلق جهان
همه مردان و زنان
شدهاند آماده
كز قفس مرغ زمستان زده را
باز آزاد كنند
بهر او ـ بهر زنان
كاری ایجاد كنند
دل اطفال پدر مرده، كنون شاد كنند
نالهیی از پس دیوار وطن
میرسد باز به گوش
وای كاین ناله همجنس من است
ناله بیوه زن است
***
خورشید عشق
آباد باش ای عشق من كاندر رهت ویران شدم
تا گنج تو پنهان كنم، ویرانهات این سان شدم
در آسمان چشم تو، من دیدهام خورشید عشق
روشندل و روشن ضمیر، از نور آن چشمان شدم
از بس كشیدم انتظار، بهر تو من لیل و نهار
چون دیدمت، رفتم زخود، بر جلوهات حیران شدم
بنگر كه مینالد دلم، چون بلبل از سودای گل
در باغ عشق تو كنون، از سوز دل، نالان شدم
اندر ثبات عشق تو، گر جان فشانم میسزد
در راهت ای دلدار من، هم بیدل و بیجان شدم
***
شكوه
از حد گذشت درد و به درمان نمیرسد
بر لب رسید جان و به جانان نمیرسد
بیهوده از چه ناله كنم همچو نی ز هجر
فریاد من به هیچ نیستان نمیرسد
لیلای عشقم ار چه، جنونم نصیب گشت
دردا كه این جنون به بیابان نمیرسد
از جور دهر، بر سر و بر سینه چون زنم؟
دستی به سینه، پا به گریبان نمیرسد
گر از شكست طالع خود شكوهیی كنم
این شكوهام به گوش تو ای جان نمیرسد
تو از «ثبات» عشق من آگه كجا شوی؟
تا بیثباتی تو، آه! به پایان نمیرسد
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ