مسعود سپند – شاعر شیرین سخن
جناب آقاى دكتر ميرشاهى
با سلام و درود و تشكر و قدر دانى از ايده ارزشمند و اهتمام بى دريغ شما در اين كار ماندنى و ستودنى، بيوگرافىَ كوتاهى از شناختِ چندين ساله اى كه از شخصيتِ محترم و بسيار دوست داشتنى شاعرِ شهر ما جناب سپند به مناسبت تولدِ هفتاد سالگىِ ايشان نوشتم برايتان ميفرستم كه دست بر قضا اكنون كه آن را ميفرستم، چند روزى مانده به تولد ايشان كه ١٣ جولاى خواهد بود
اميد است كه نگارش آن مورد قبول افتد و به عنوان نمونه نثرى از كار اين جانب به چاپ رسد
با تشكر فراوان و به اميد ديدار حضورى شما در مكانى و زمانى كه بى شك برايم افتخارآميز خواهد بود
***
از زمانى كه اورا ميشناسم بيست سالى بيش مي گذرد. نگاه مهربان، چشمان نافذ، قلب گشوده و دست گشاده اش، گويش شيرين خراسانى اش، افتاده گى و متانت رفتارش بر هر دل و اهلِ دلى نقشى خوش دراميخته است
عاشق است و عارف، شاعر است و اهلِ قلم، اهلِ دل است و دلداده وطن
در دورى از وطن مى گريَد و مينالد، مينويسد و ميسرايد
در خانه مردمانِ پرغش چكنم
با روح بلندو طبع سركش چكنم
ميسوزم و مى گدازم و مى نالم
غربت به دلم كشيده آتش چكنم
از روزهاى خوش وطن حكايتهاى شيرين دارد و در دورى از آن ميسوزد و ميسوزد و باز هم ميسرايد. بازتاب عشق سرشارِ وى به ميهنش در اشعارش نمايان است. استاد است و اموزگار و با آرامش و بى الايش مياموزانَد
رسالت آموزش را در قبال فرهنگ و ادب مملكت و زادگاهش و مديونيتش را به پدر زبان پارسی استادِ طوس كه چون او از خطه پاك خراسان است و هم چنين به اساتيدِ ديگرش چون عماد خراسانى و خيام و عطار ادا ميكند
از خواجه شيراز نيز غافل نمى مانَد، با غزل هاى وى همواره مغازله ميكند، در مياميزد و تفسير مي كند
در گلستان و بوستانِ شيخ اجل به سياحت مى پردازد و مشتاقان را نيز به اين سياحت فرا ميخواند. مهرآيين است و مهر ميورزد، پوينده آيين مهر است و پيوسته ره در پىِ ميترايسْم ميپيمايد
از آموزش آنچه ميداند ابايي ندارد و سستى و كوتاهى را جايز نميشمارد. خوانِ دانش او بر همگان گسترده است و كتابهاىِ اشعارش زينت بخشِ مجموعه ديگر ديوانهاست
زبان و شعر پارسى را ميستايد و به آن ميبالد، دراشاعه اش مي كوشد و در ريشه هايش كند و كاو ميكند و مى جويد
مهرِ وطن و عشقِ زبان پارسى اورا تا نزديكي هاى ميهن عزيزش از مرزها، آبها و قاره ها ميگذراند تا مگر همزبانانِ غيرى، سواىِ هم ميهنانش بيابد. در آن ديارها محبوب است و اثر گذار. اورا ميشناسند و اشعارش را ميخوانند. چراغِ ضيافتشان ميشود، در بزمشان شعر ميخواند و در پياله شان مى نوشد. پيوند دهنده دل و زبانِ دو ملت ميشود. با اندوخته اى از تازه ها، عكس و ويديو به ديارِ عاريه اش باز ميگردد تا آنهارا با ديگرانِ مشتاق سهيم شود
شعر او روان است و قابل ادراك، غلتيده در عشق و پيچيده در احساس. امتيازِ اشعارش به گسترده گىِ مضامينشان است
از عشق ميگويد و معشوق، ساغر و ساقى را مينوازد، شراب و مِى و مستى را نقش ميزند، از وطن ميگويد، از ايران عزيز، از قهرمانانش چون بابك خرم دين، از زخمىِ جنگ، در غيرتِ حباب، از سفر و سنگواره، در بيدادِ خزان و نوروز در غربت، از فاطى جان و از باران، از كوه و سكوت، از اشك، بوسه و بهار مى گويد
مهارت وى در انتخاب واژه و در انتقال احساس و تشبيه سازش در شعر چونان باغبانيست كه معطرترين و شاداب ترين گلهاى رنگين را از دشتهاى گل دستچين كرده و در سبدهاى رنگارنگ چيده است. اشعارش تركيب بندى از رنگ و عطر و واژه و عشق و احساس است
درود بيكران و صحت گران بر او باد كه چون او در عرصه فرهنگ و ادبِ پارسى كم است، اگر باشد قدر بدانيم و مفتخر باشيم
ليلى حسامى روح پرور
لوس التوس، كاليفارنیا
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ