کریمه ویدا- لوس انجلس- افغانستان

به ناگهان

آواره گی ام را میکشانم، باخود

مانند بایدهای سرنوشت

به نزد همین آدرسم، وسط هژده وبیست

کتاب هایم را که برمیدارم از قفسه ها

گم میشوم، تمام قد

میان کاغذ پاره های مچاله شده

لای گرد و غبارد یروزهای برنگشته

و سایه های که پرسه می‌زنند

از چپ و راست

به ناگهان

از میان ترانه های نا تمام

از درون سروده های خط خطی

از ورای خاطرات شیرین و شور و تلخ

واز لای حافظه قدیم خویش

بیرون میآیم

خودم را مییابم

خود رهاشده ام را

از خواب کومای

برخاسته ام

با خود، دیدار میکنم

با «نو»ی خودم

با «نو»ی دیگر

***

شعر نگفته

 نرسیده به‌صورت من
دستت
آتشی زیرپوستم
دمیده بود کنار گونه‌های سرخم
می‌خوابم
بستر سپیدم
گلدوزی شده است
دامنم
در باد می‌رقصد
تنم در جامه
لبانم
از شعر نگفته یی
خبر می‌دهند

***

رها

چشمانم را گشودم

ستاره‌ی آب‌مرواریدش را

در گلویم چکید

و آسمان قطره‌ی شد

و در چشم من حلول کرد

از پوست خسته‌ی خویش

بیرون جسته‌ام

تا قلبم را

به فراخنای آسمان، هدیه کنم

و عشق را

سخنی از نو سرایم

عشق را

نامی از نو باید

تفسیری از نو

مهر را

حرفی از نو باید

تعبیری از نو

بیشتر از هر وقتی

گرفتارم

بیشتر از هر دمی

عاشق

بیشتر از هرلحظه‌ای

آزاد

به آزادی

هوا  هم

همسری‌ام نخواهد کرد.

 ***

جنس دوم

پرده بر افتاد
و دیگر نه چشمان ترا
یارای دیدن بود، و نه کسی را
از آنچه می‌گذشت، در آن
از اشک و نومیدی
و تو
ندیدی جهان را
مگر از ورای  چشمک روپوشی
که آسمان را
به شیشه‌هایی منکسر ریز
مبدل می‌کرد
و جهان دید ترا،
اما نه آنچنان ‌که بودی
مگر اعجوبه‌ای را
که از لای خرابه‌های تاریخ
می‌خرامید
و دختران «حوا»
نبودند از آدمیان و از آدمی‌زادگان
مگر از تبار «زن» از جنس دوم
و «زن» در حجره ذهن آنها چیزی نبود
به ‌جز از تداعی‌ای بستر
و چنین آمد روزگار
که دیگرکسی را
نه یارایی «نه گفتن» بود
نه، گفتن و پرده به هم کشیده شد

Карима Вайдо – Лос – Анҷелес – Афғонистон

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *