صنم عنبرین- افغانستان- آلمان
سوز دل…
به خدای شب بگو تا به رهم ستاره ریزد
به شب سیاه بختم شفقی دو باره ریزد
به درون سینه من گل آتشیست بر پا
چه شگفتی است از دل، اگرش شراره ریزد
چه شده است یا الهی دل تنگ آسمان را
که به جای قطره باران، همه سنگ پاره ریزد
من و این حصار تیره، چقدر پری بریزم
که دل قفس بسوزد که خدای چاره ریزد.
***
قاصدک
بر پرده های شب تو بزن تار قاصدک
سر کن حدیث لحظه ی دیدار قاصدک
چون باد ره ببر به عبور گذار ها
طی کن حدود فاصله یکبار قاصدک
از شهر آفتاب برایم چراغ آر
روشن نمای نیمه شب تار قاصدک
دورم بگرد و باز به گوشم بخوان، بخوان
نامش هزار بار به تکرار قاصدک
چشمم براه آمدنت مانده منتظر
آیا شوی به کوچه پدیدار قاصدک؟
***
فصل خموشانه شکست …
من تك درختم خالي بى برگ
لتنگ
دلسرد
که فصلم …
همه درد
همه يـاس
همه ســـرد …
و تو اى باغبان چه خواهى چيد !؟
كه بر شاخه ام جز اندوه نمى رويد
***
هوای تو….
دلم هر لحظه می بافد خیال نازنین تو
نفس در سینه می دوزد نمای نازنین تو
نمیدانم کدامین شعله در چشم تو پیچیده
شرر میریزد هردم نگاه آتشین تو
تویی فرهاد شبهای خیالم که میخواهم
شوم شیرین تو ، شیرین ، یار همنشین تو
به گوش دل صدای تو ، به هر فصلم هوای تو
کدامین قصه را خوانم که گردد آن یقین تو
غبار غصه پیچیده به کلک دل، عزیز من
سلیمان شو که میخواهم شوم نقش نگین تو
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ