دیدار با رئیس جمهور در راغون
خوشبختم که جشن صاحباختیاری تاجیکستان را امسال در راغون استقبال نمودم. چرخه دوم گردان شد و یک رکن قوی دیگر به کاخ استقلال کشور تاجیکستان افزود. شبههای نیست که در کشور جشن بالای جشن آمد و گام دیگری گذاشته شد، تا تاجیکستان به صادرکننده مهم برق در منطقه تبدیل یابد. هرچند همسایهها به فکر برق باز هم ارزانتر اتمی پرداختهاند، برق راغون از لحاظ اکولوژی پاکتر و برتر است.
امروز آنچه دیدم، مرا در حیرت گذاشت. بار اول به راغون در سال 1980 سفر کرده بودم، تا مطلبی بنویسم. آن زمان چند واگن و انبار کوچک دیگر چیزی اینجا نبود. حالا وسعت نیروگاه زبان را لال میکند و جای آن واگنها شهر زیبای شبیه به راکویل آمریکا قامت افکنده است.
همه جای راغونرا میگشتیم و اینجا زحمت همکارانم را میدیدم که تلاشهای زیاد میکردند، تا به بیننده و خواننده و شنونده خود اطلاع آزاد و دست اول برسانند. اینجا بیشتر با کارگران عادی همصحبت شدیم که اکثرشان میگفتند، سالهای طولانی در روسیه مهاجر کاری بودهاند و همه زجر و سختی آن را چشیدهاند. و اکنون شادند که وطن خودرا آباد میکنند، برای آینده بهتر فرزندان خود جان میکنند. البته، یکی از آنها افسوس هم میخورد که از روسیه اخراج شده و طی دو سال دیگر نمیتواند به آن کشور برگردد. سه نفر دیگر از گفتن حقوق کار خود خودداری کردند، تنها گفتند، “به زندگی میرسد”. اما طوری گفتند که وارونه صدا داد.
آنها قهرمانان راغونند. همانهاییاند که به گفته امامعلی رحمان، رئیس جمهور تاجیکستان “سنگ خارای کوهرا با ناخن میکنند”، تا راغون ساخته شود. ولی در این طنطنه روز آنها بیشتر پسمنظر و صحنهپرکن بودند. از یک جا به جای دیگر صف-صف برده و آورده میشدند، ساعات طولانی پرچمهای در دستشان بودهرا سایهبان سر کرده و منتظر میایستادند.
شاید پریزدنت اینرا میدانسته که وقتی آمد، پدروار و دوستوار آنهارا به آغوش میکشید، همراهشان صحبت میکرد و عکس میگرفت. اما کار بزرگی میشد، اگر یکی از آنها، شاید این پیرمردی که به همکاران من گفت، از آغاز طرح راغون همه تلخ و شیرین آن را پس سر کرد، به جایی نرفت و حالا هم آنجا کار میکند؟ هنگام عکسبرداری چهرههای آنها میدرخشید.
اتفاقاً، پس از آغاز کار چرخه دوم پریزدنت خبرنگارانرا نیز به نزدش دعوت کرد که همراهش عکس بگیرند. نمیدانم، این هم جزو برنامه بود یا بداهتاً خود او برنامهشکنی میکرد؟ آیا این همان صمیمیت انسانی او بود یا میل به مردمی و خاکسار عنوان شدن؟ ولی جالب بود. دستکم، خبرنگاران خارجی به حیرت افتادند. پریزدنت دست اکثر آنهارا فشرد و سپاسشان گذاشت.
موقعیت بسیار خوبی برای مصاحبه یا یک ملاقات مطبوعاتی بود، یک نشست مطبوعاتی بدیهی، سردستی و آزاد. اگر او میخواست، مثل همه رسمیتشکنیهایش، چون صحبتیرا برپا میکرد و ظاهراً، به این نزدیک هم بود. وقتی دست مرا فشرد، لبخند زد، شاید شناخت که “خوش آمدید” گفت. من اورا تبریک کردم. به دنبال میخواستم، بگویم، یک ملاقات و مصاحبه میخواهم، ولی دیگران پیش آمدند و نوبترا ربودند و مسئولانی مرا عقب کشیدند. خیالم، بعداٌ تاب خورد و برگشت، گمان کردم، مرا میجست، به هر حال خارجی هم نبودم و دو دفعه صحبتهایی داشتهایم، لیک دیگر کنارتر رفته بودم و منتظر میایستادم که مارا به جای خودمان روانه کردند. سخنانم ناگفته ماندند.
دو ماه قبل برایش درخواست مصاحبه اختصاصی ارسال کرده بودم. تا بحال پاسخی نیست. گفته بودم، با “اسخی شنبون” و “یورونیوز” مصاحبه داده، چرا به ما نه؟ تا حال پاسخی نیست. اما امروز، پس از چند لحظه پخش کردن تگمه چرخه دوم و بعد از این خوشرفتاری نجیبانه با روزنامهنگاران، رئیس جمهور امامعلی رحمان در روز استقلال تاجیکستان به روزنامهمهنگاران “الجزیره” مصاحبه اختصاصی داد. بالاخره، ما روزنامهنگاران تاجیک نیز پرسشهای زیادی داریم، باید حق چنین مصاحبههارا داشته باشیم و پیامهای دست اول مردم را برایش خواهیم رساند. شاید برایش جالب باشد. چرا نه؟
دلم میگوید، جناب عالی پس از این دیدار صمیمانه امروزه شاید دستور دهد که مرا پیدا بکنند و بپرسند، “چه دردی دارم”. صمیمیت پریزدنت به این دلالت میکند. ولی شاید هم شود و شاید نشود. شاید یک روزی، زمانی. شاید نامه به ایشان نرسیده است؟ شاید نمداند و باید “بیادبی” میکردم و برایش میگفتم؟
و اما مردم. امید اکثریت به آن بود و هست که پس از چرخه دوم کشور از کمبرقی زمستانها کاملاً نجات خواهند یافت. فروش برق به کشورهای دیگر خوب است، ولی نخست شاید مردم خودی از برق تأمین گردند و بد نیست، اگر نرخ آن به اندازه سود فروش به خارج ارزانتر گردد. تا نه تنها هر خواندان، بلکه هر دلی با نور عشقآمیزی از راغون درخشان شود و پُر از باور به فردای باز بهتر و بهتر؟
آری، شاید که روز عید واقعاً برایم عید بود. با کمال خرسندی میگویم: عید استقلال دولتی فرخنده باد، هموطن عزیز! آرزو دارم، روزی برسد که آدمان سوز استقلال را نه تنها در گردان شدن چرخه راغون، بلکه در هر لحظه، هر نگاه و هر نفس خود، در هر شریان و تار و پود جان خود جا دهند و برابر جان خویش ارج بگذارند و آماده باشند، برای آن جان سپر بکنند. باز هم مبارک و جاودان باد آزادی و صاحباختیاری ملت! به هر یک شما، به یکایک شما!
سلیم ایوبزاد، رئیس بخش تاجیکی آزادی
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ