سیمین بهبهانی- ایران

یار نداری

چه دلی؟ ای دل آشفته که دلدار نداری

گو تو بیمار غمی، از چه پرستار نداری

شب مهتاب همان به که از این درد بمیری

تو که با ماهرخی وعده­ی دیدار نداری

راز اندوه مرا از من آزرده چه پرسی

خون میفشان ز دلم گر سر آزار نداری

گل بی­خار جهانی که ز نیکو سیرانی

قول سعدی­ست که با او سرِ انکار نداری

ای سر­انگشت من! این زلف سیه راز چه پیچی

که در این حلقه­ی زنجیر گرفتار نداری

دل بیمار ز کف رفت و جز این نیست سزایت

که طبیبی پیِ بهبودیِ بیمار نداری

گر چه سیمین به غزل­ها سخن از یار سرودی

به خدا یار نداری! به خدا یار نداری

***

درِ بسته

باز کن! این در به رویم باز کن

باز کن! کان دیگران را بسته­اند

خستگی بر خاطرم کمتر فزای

زانکه بیش از حد کسانش خسته­اند

باز کن! این در به رویم باز کن

تا بیاسایم دمی از رنج خویش

درهمی در کیسه­ام شایان توست

باز کن تا عرضه دارم گنج خویش

باز کن تا رنج روز خویش را

ریزم امشب یک به یک بر بسترت

وآن چه با من پنجه­های جور کرد

من به پاداش آن کنم با پیکرت

امشب از آزار کژدم سیرتان

سوی تو، ای زن! پناه آورده­ام

گفتمت «زن»، لیک تو زن نیستی

رو سوی مار سیاه آورده­ام

دخمه­هایی پشت این دهلیز هست

از تو، وان بیچاره همکاران تو

بر در و دیوار آن بنوشته­اند

«یادگاری» بی­وفا یاران تو

باز کن تا این شب تاریک را

با تو، ای نادیده دلبر! سرکنم

دامن ننگین تو آرم به دست

تا به کام خویش ننگین­تر کنم

باز کن کان غنچه­­ی پژمرده را

پایمال عشق کوتاهم کنی

وز فراوان درد و بیماری، سحر

یادبودی نیز همراهم کنی

بازکن… اما غلط گفتم، مکن

کاین درِ محنت به رویم بسته به

درد خود بر رنج من افزون مساز

کاین دل رنجیده، تنها خسته به

***

ناشناس

آه، ای ناشناس ناهمرنگ

بازگو، خفته در نگاه تو چیست

چیست این اشتیاق سرکش و گنگ

در پس دیده­ی سیاه تو چیست

چیست این؟ — شعله­یی­ست گرمی بخش

چیست این؟ — آتشی­ست جان افروز

چیست این؟ اختری ست عالمتاب

چیست این؟ اخگری ست محنت سوز

بر لبان درشت وحشی­یِ تو

گرچه نقشی ز خنده پیدا نیست

لیک در دیده­ی تو لبخندی­ست

که چو او، هیچ خنده زیبا نیست

شوق دارد، چو خواهش عاشق

از لب یار شوخ دلبندش

شور دارد، چو بوسه­ی مادر

به رخ نازدانه فرزندش

آه، ای ناشناس ناهمرنگ

نگهی سخت آشنا داری

دل ما با هم است پیوسته

گرچه منزل ز ما جدا داری

آه، ای ناشناس! می­دانم

که زبان مرا نمی­دانی

لیک چون من که خواندم از نگهت

از رخم، نقش مهر می­خوانی

Симин Беҳбаҳонӣ – Эрон

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *