نیلوفر لاری پور- ایران
قرار عشق
بیا یک ماه عاشق هم شویم
و فقط به هم سلامی کنیم
مثل دیروز
اگر موافقی
وقتی همه به خانه شان برگشتند
حوالی همین پرسه های هر روزه
منتظرم بمان
***
چشمک…
من
معنای این نگاه مرددرا نمی فهمم
بیا و بار دیگر
در لحظه ای که نمی دانم
با بوسه ای مرا غافلگیر کن
***
آرزو…
هنوز نرفته ای
و من دلم برایت تنگ شده
اين را به خودت می گویم
می خندی و باور نمی کنی
دلم برای خنده ات هم تنگ می شود
همان جا، کنارت، نزدیک دیرباوریت
در انتظار خاطره هایت نمی مانم
از بودنت، از قرارهای گاه و بی گاهت
از چشم های روشنت
و استواریت در اعتراف به بی تفاوتی
خاطره می سازم
خيال می کنم تو رفته ای
سر بر سینه ات می گذارم و بغض می کنم
و تو آن قدر واقعیت داری
که می توانم هزار سال دلتنگت شوم
***
عاشقانه
اسفند که عاشق شوی
سال را با بوسه تحویل می کنی
حتی اگر سال نو
نیمه شب از راه برسد
شاید تلفنت
عاشقانه تر از همیشه زنگ بزند
کسی با یک سلام
قبل از سپیدهء سال بعد
دیوانه ات کند
اسفند که عاشق شوی
تمام دروغ هارا باور می کنی
و دلت غنج می زند
می دانم که در روزهای آخر سال
دسته کلیدت را گم می کنی
گوشی ات را جا می گذاری
و احساس می کنی که کسی
با لحن عاشقانه من
صدایت می زند
تو عاشقم بودی
در اسفندی که هرگز
از تقویمت پاک نمی شود
***
اعجاز
هزار سال هم بگذرد
نگاهت
غافلگیرم می کند
تو در هر لحظه
هزار اتفاقی
پاداش تمام صبوری هایم
تویی که گاهی فاصله این بوسه
تا آن دیدارت
آنقدر زیاد است
که من باز هم دست و پایم را گم کنم
و خیال کنم که اولین بار است
و این تمام زیبایی عشق است
بودنت برای من
معجزه نیست
اما این که گاهی
به موازات خواستنم
آغوش می گشایی
و حضور من در حافظه ی عاشقانه ات
جان می گیرد
اعجاز واپسین است
همیشه یک گام فاصله
یا هاله ای از غرور و ابهام
یا حتی دیوارهایی که برداشتنی نیست
کاری می کند
که تو در هر لحظه
هزار اتفاق باشی
مگر می شود
تورا دید
و به م
عجزه، ایمان نداشت!؟
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ