فرزانه قوامی- ایران

فاصله ات خوب است

من سرخ پوست لج باز معاصرم

پوستم به درد سوختن می خورد با بوسه

برایم خرگوش های خونین بیاور

با نیزه ای از دندان ببر

به یاد بیاور

بیست سالگی ام را که بی تایتانیک عاشق شد

در بسته های اشتباهی

سی سالگی ام را

که صادر شد به امارات

و پنجاه سالگی ام را

که شورش کرد زیر چادری ملی

من به جنگ و مهمات نیاز دارم

قطب نما

 روانه ام می کند به سوی کوسه و باد

دریا دوباره به خواست خدا غرق می شود

ناخدایان جذاب تقدیر شوم خودکشی اند

انکار نمی کنم

ما سرزمین مان را ترک نکرده ایم

تا بیشتر بیگانه شویم

دار و درخت و ریشه کن را سرکوب کنیم

و با لباس های شب به پناهگاه برویم

صبور باش

مثل بازوان آن مرد سرخ پوست

وقتی که ماده اش را تسلیم ببر می کند

فاصله ات خوب است

دیگر دود هم دوردست هامان را آلوده نمی کند

من روزها خون خرگوش می نوشم

شب ها دیوانه وار بر طبل تنهایی ام می کوبم

تو را به خواست ناخدا غرق کرده ام

 ***

   ماغ و ماخولیا

یونجه کاشته ام توی تنم

در من گاوی است که از غریزه و غمزه چیزی نمی داند

می چرد در سطرهای لاغرش

و تنهایی اش را حجامت می کند

گفته بودی هرچه نمی دانم را بنویسم

مکتوباتم را پاره کنم

تا فراموش کنم دیری است رنجیده ام

گاهی است نفهمیده ام

و پاره ای است از وقتم که ماخولیا شده ام

به یونجه ها که فکر می کنم

تب می آید سراغ لاغرم

به حنجره ام سوزن بزن

من ماغ می کشم

درمانگاه روی سرم خراب می شود

تو خون می گیری از سلول های نا آشنایم

من به غریبه ها هم لبخند می زنم

کمک کن

من در ساختمانی مشکوک زندگی می کنم

آگاهی هر روز زنگ زندگی ام را می زند

تا ضامن پیرزن های مرده شوم

اکنون سال هاست

 زنی حماقتش را در لیوان های چای من حل می کند

سر می کشد به تنگ راه های اشتباه و حجامت

روز خوبی است

فراموش کرده ام دیری است رنجیده ام

دکترها می گویند

آگاهی دیگر زنگ خانه ام را نمی زند

Фарзона Қаввомӣ – Эрон

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *