لیلا صراحت روشنی– افغانستان

شب

ز شام شهر تباهم ستاره دزدیدند

ستاره های مرا آشکاره دزدیدند

چه فوج فوج ملخ را به باغ ره دادند

 کلید باغ بدست شب سیه دادند

شبی که هر رگ جانش به تشنگی پیوست

شبی که روزنه های ستاره اش را بست

 شبی که شعله اش ار بود برق خنجر  بود

شبی که جام سکوتش شکسته باور بود

شبی که خیل ملخ راه بر بهار زدند

پرنده را به درخت خسته دار زدند

و سبزه ها زسموم سیاه پژمردند

و نغمه ها بگلوی پرنده ها مردند

شبی که سحرش بود، سخت خونین بود

جبین باور خورشید تلخ و پرچین بود

فلق به شهر من آتش به دوش رخ بنمود

که شعله هاش درختان سبز شهرم بود

چه دزدها که دلیرانه و چراغ بکف

سوار اسب جنون و کلید باغ به کف

زشام شهر سیاهم ستاره دزدیدند

   تبسم سحرس آشکاره دزدیدند

***

مزار شکوفه

وه چه خاموش آمدست بهار

زخم بر دوش امدست بهار

ابرها تشنه کام و بی بارند

اخگر بغض در گلو دارند

قامت سبز باغ سوخته است

لب زلبخند شاد دوخته است

آبله جوش گشته است درخت

بی تب و توش گشته است درخت

باز از دشت و راغ روئید

شب به چشم چراغ روئید

باز این آسمان سیه پوش است

باز این باغ شعله بر دوش است

چلچله باز بی قرار شده

مرثیه خوان لاله زار شده

سبزه در دیده ها شرار شده

دیدگان شکوفه ها تار شده

شعر باران هوای غم دارد

بر مزار شکوفه می بارد

درد ها رفته رفته داغ شده

باغ منزلگه کلاغ شده

گرچه در خاک دل بهار درست

انتظارم به دیده شعله ور است

تا دوباره شکوه اعجازش

باز خواند به گوشها رازش

بر دل باغ تا قرار آمد

روح سبزش به شوره زار آمد

تا که باران صبحگاه بهار

بی دریغانه لاله آرد بار

تا بهارم زدرد و داغ دمد

از مزار شکوفه باغ دمد

***

یاران بهار

در فصل بی ترانه بیمار

وقتی کلاغ ها از کوچ فصل عشق سخن می گویند

باری به من صداقت باران شو

یا آرزوی سبز بهاران شو

ویرانه ام زدرد

این را فقط دو دست تو می دانند

با دستهای خویش بنایم کن

از درد، درد، درد

رهایم کن

از همصدای دور

صدایم کن

Лайло Сароҳат Равшанӣ – Афғонистон

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *