سه انتخاب: طالبان، داعش یا نیروهای دموکراتیک
کدامی افغانستانرا آرام، آسیای میانهرا نجات، روسیه، چین، هندوستان، پاکستان و ایرانرا ایمن از خطر میسازد؟
مصاحبه شریف همدمپور با رئیس حزب کنگره ملی افغانستان، سیاستمدار لطیف پدرام
به تاجیکستان، به اداره هفتهنامه «تاجیکستان» خوش آمدید؟
تشکر. من خوش هستم، که امروز در دفتر یک روزنامه بسیار معتبر “تاجیکستان” حضور دارم و با شما- جناب همدمپور همصحبت گشتم. من تاجیک هستم، از ملک درواز. هنوز سالهای 1991 و 1992 به تاجیکستان، که آن زمان خیلی ناآرام بود، میآمدم. خوشبختانه، حالا تاجیکستان ثبات دارد، آرامی است و امنیت مردمش تأمین میباشد. البته، این همه به آسانی به دست نیامده است. مردم افغانستان از این خوش هستند، زیرا تاجیکستان بخشی از زندگی تاجیکان کشور ماست
جناب پدرام، باعث تأسف است، که در روز اول ماه رمضان چند ترکشی در افغانستان صورت گرفت، که باعث مرگ شهروندان کشورتان گشت. در ماه شریف رمضان از دست مسلمانان کُشته گشتن مسلمانان مگر باعث نگرانی نیست؟
متأسفانه، چنین ترکش در آغاز رمضان هم در شمال افغانستان و هم در جنوب صورت گرفت. تقاضای ما این بود، که لااقل این عمل در ماه رمضان صورت نگیرد. کُشتن مسلمانان در ماه روزه نه شرعاً روا است، نه از روی انسانی. غیردینی و غیراخلاقیست. آنهایی، که این کاررا کردند یا مربوط به داعش هستند یا به بعضی از شبکههای طالبان. اما به گمان غالب این کار دست داعش است. دیروز در غزنی 13-14 طفل بیگناهرا گردن بریدند. طالبین هم میکُشتند، اما گردن نمیبریدند. گردنبوری شیوة کار داعش است
چگونه داعش به افغانستان راه یافت؟
چه طوری که در مجلس سری پارلمان مشاور امنیت ملی افغانستان گزارش داد، داعش در افغانستان چهار سال قبل از دو منطقه ظهور کرده است: یکی در لورستان- در مرز پاکستان، دیگری در لغمان- در شرق افغانستان. ابتدا گروههای ترغیبات داعش آمدند و در سال 2017 این نیرو خیلی پرقدرت شد. حال در قسمتهای غرب افغانستان و در شرق افغانستان- در لغمان، جلالآباد و کومر و بعداً در لورستان و بدخشان داعش نفوذ پیدا کرده است. این گروه بعد شکست القاعده، از باقی ماندههای آن، اول در سوریه پیدا شد و بعداً در عراق گسترش یافت. بعد از آنکه آنها در عراق مستقر شدند، یک نماینده فرستاندند با نام سعید، به عنوان نمایندة خلافت اسلامی برای جزیرة خراسان بزرگ، که همة ما و شما شامل آن هستیم. اولین گروههایی، که آمدند با برخی از گروههای طالبان در مخالفت افتادند. حالا در قسمت شمال روز به روز نفوذشان زیاد میگردد. قبلاً برخی از افغانها، که پیرو مذهب تشیع هستند، در عراق و سوریه به مقابل داعش و بعضی از افغانستانیها، که سنی بودند، به نفع داعش میجنگیدند. حالا در افغانستان اهل تشیع علیه داعش، سنیمذهبهای فندامنتولیست (افراط گرا) به طرفداری آن میجنگند
چه سبب شد، که داعش وارد افغانستان گشت؟
به افغانستان وارد شدن داعش به چند دلیل است : اول، در افغانستان یک حکومت قدرتمند وجود ندارد، ساختار داخل آن دچار مشکلات است. طبیعی است، اگر ما حکومت 50 بر 50 بسازیم و گروهبازی کنیم، حکومت هیچ گاه پرقدرت نمیشود. یعنی، ناتوانی دولت دلیل اول وارد شدن داعش به افغانستان است
دلیل دیگر، وقتی پاکیستانیها به وزیرستان شمالی برای سرکوب داعش — و طالبان حمله کردند، این دو قوه مجبور شدند، که از وزیرستان به افغانستان روی آورند
سوم، افغانستان، مخصوصاً قسمت شمال آن، برای داعش مهم بود، زیرا در آنجا معادن زیرزمینی فراوانند
چهارم، موجودیت امکانات قاچاق مواد مخدر توسط کشورهای آسیای میانه به روسیه و اروپا
پنجم، سیاست ابرقدرتهاست، که میخواهند به این وسیله در این منطقه حضور پیدا کنند. زیرا افغانستان یک دولت از لحاظ ژیواستراتژیکی، ژئوپلتیکی و ژیواقتصادی همیشه مورد نظر ابرقدرتها بود و باقی میماند
این همه سبب شد، که بحران خاور میانه را به آسیا انتقال دهند و برای رقابت های سنگین افغانستان انتخاب شود. اگر در مورد داعش و طالبان، که هر دو گروههای تندرو اسلامند، بی توجهی شود، حوزه تمدن ما و شما در آتش جنگ میسوزد، آسیای مرکزی مرکز بحران و برخوردهای ابرقدرتها قرار میگیرد. در این میان قدرتهای کلان میخواهند، که منابع نظامی و اقتصادی را تحت نظارت خود قرار دهند، نیروهای بنیادگرا امید در تلاش عملی ساختن هدف خود — داعش، خلافت، طالبان امارت اسلامی میافتند. از این جنگ گروههای جنایتکار و مافیاها نیز منفعت میبردارند. فروش اسلحه، مواد مخدر، راهاندازی قاچاج و غیره
پیامد این جنگ ویرانیست و قدرتهای کلان- روسیه، چین، هندوستان، پاکستان نیز آسیب میبینند
شما در باره تهدید خطر به آسیای مرکزی سخن گفتید. تا کدام اندازه این خطر واقعیست؟
این خطر احساس میشود. افغانستان گرفتار جنگ است و 60 در صد خاک آن در دست گروه های سلاحدار قرار دارد. سال آخر جنگ را از جنوب به شمال افغانستان آوردند و تا به بدخشان هم رسید. شمال افغانستان دروازه با آسیای میانه است. ما در میمنه با ترکمنستان، در حیرتان و مزار با ازبکستان و در بدخشان با چین و تاجیکستان مرز داریم. اگر نیروهای افراطی در شمال قدرت پیدا کنند همة منطقه میتواند به خطر جدی رو به رو شود. ناامن بودن افغانستان میتواند کل منطقه را در خطر گذارد. این جنگ ساده، مبارزه دو- سه گروه، یا 4-5 هزار جنگی نیست، که توانیم آنهارا سرکوب کنیم. اینجا سخن از میلیونها تن، جنگ ایدیولوژی، مذهبی میرود. چه قدر آنهارا میتوان سرکوب کرد؟ دو سال آخر این نیروها مناطق بیشتررا گرفتند و قدرتمند شدند. گمان ما در مورد کم گشتن آنها باطل برآمد. ما حالا مجبوریم، که از نو نیروهای خارجی را برگردانیم. یک زمان مسئله خارج کردن نیروهای خارجی از خاک افغانستان به میان آمد، که مسئولش آقای غنی بود و پیشگویی بود، که تا سه سال آینده جنگ در افغانستان پایان یابد. اما برعکس شد. ما مجبوریم، که از نو قدرتهارا دعوت کنیم و الَکَی نزدیک 60 هزار نیروی ناتو دوباره به خاک افغانستان برمیگردند
— جناب لطیف، شما در مورد منافع مالی در شمال افغانستان حرف زدید و گفتید، که هدف اساسی انتقال نیروهای جنگجوی به این منطقه دسترسی پیدا کردن به زخایر- معدنهای شمال است. شاید، اما اغلب معتقد بر آنند، که هدف تصرف خاکیست، که همسرحد با آسیای میانه است
درست است. هدف اصلی سیاسی است و مقصد آنها تسلط یافتن در حوزه آسیای میانه. اما برای رسیدن به این هدف پول هم لازم است. بنابر این، منفعت مالی نیز در میان میباشد. همین حالا معدن طلای راف در دست طالبان قرار دارد و این منبع طالبان را از لحاظ مالی تأمین میکند. شما اگر پول داشته باشید، در کشور قشاقی چون افغانستان میتوانید، به آسانی جنگ کنید. دییش برای یک جنگآور 1000 دلار معاش میدهد، در حالی که یک ژنرال افغان 500 دلار معاش میگیرد و یک سرباز 100 دلار. داعش میتوانند راحت با پول جوانان را به صفهایشان جلب کند. در کشوری، که 15 میلیان نفر بیکار و در فقر قرار دارند، 1000 دلار پول خوبی است
پس خطر هجوم داعش یا طالبان به آسیای میانه وجود دارد؟
کاملاً. اگر این گروهها در اشکاشیم مستقر میشدند احتمال داشت، که مرزهایی را در حدود پامیر شکسته، وارد آسیای میانه شوند
باری به وزیر امور خارجی طالبان گفته بودند، که وزیران امور خارجی کشورهای آسیای میانه را جمع آورد و برایشان بگوید، که هدف طالبان آنها نیستند، طالبان به آنها کاری ندارد. او قطعاً ضد برآمد و گفت: این کاررا نمیکنم، زیرا دروغ گفتن نمیخواهم
طالبان دو گروهند. یکی طرفدار و منبع سربازان داعش در افغانستان است. اما گوروه دیگر طالبان مخالف داعش هستند، زیرا نمیخواهند منطقه زیر تسلط داشته شان را به آنها دهند. بنابر این، برخی از دولتهای ابرقدرت فکر میکنند، که در صورت کمک کردن و پرقدرت کردن این قنات طالبان با داعش مبارزه برند. اما آنها فکر نمیکنند، که پشتیبانی از طالبان پشتیبانی از یک نیروی رادیکال اسلامی است
داعش و طالبان، کدامی از این گروهها خطرناکتر است؟
هر دو جریان سنیمذهب رادیکال اسلامیند. اما خطر داعش بیشتر است، زیرا یک گروه مقتدر بینالمللی است. عضو داعش تنها عربها نیستند، انگلیس مسلمان شده، آمریکایی و روس و تانزانیایی و تونیسی و تاجیک و ازبک هم هستند. طالبها تنها امارت میخواهند، اما داعش خلافتی میخواهد، که در آن مسئلة ملی در میان نیست، فقط دینی است. آنها ملت نمیخواهند، امت اسلامی میخواهند. امت اسلامی ملت، فرهنگ و تمدن را نابود میسازد. علاوه به این، جنگ داعش جنگ اعتقادی است. داعش از میان طالبان سرباز میگیرد و خطر آن بیشتر است
در چنین وضعیت چه میباید کرد؟
البته، باید تدابیری دیگری اندیشیده شوند. مثلاً، تکیه به به جریان های دموکراتیک و مردمی. بخصوص در شمال افغانستان، که در آنجا گروههایی هستند، که مسلمان هستند، اما افراطی و رادیکال نیستند. برخی از روشنفکران هستند، که اعتقاد دارند، اما روشنضمیرند، طرفدار حکومت قانونی اند و نمیخواهند، که دین به کار دولت دخالت کند. این نیروها باید دستگیری و تقویت شوند
نیروهایی، که شما نامبر کردید، خیلی ضعیفند و هدفشان به هدفهای ابرقدرتها موافقت نمیکند. در چنین وضعیت آنها توان مبارزه با داعش را دارند؟
نه، آنها ضعیف نیستند. متأسفانه، در آسیای میانه و روسیه این مسئله چنین تفسیر میشود. آنها خیال میکنند، که در افغانستان تنها دو گوروه هست. در این وسط نیروهای دیگری هم هستند، خصوصاً گروههای ملی سالهای آخر قدرت پیدا میکنند. مثلاً، در بدخشان، منطقة کرامین و منجان یک نفر طالب، یا نیروی دولتی نیست. آن را خود ساکنان کران و منجان دفاع میکنند. در این منطقه 10-15 هزار نفر زندگی میکنند و معدن لاجورد آن جاست. ماهمی، اشکاشیم، شغنان و غیره را نیروهای دولتی دفاع نمیکنند، این منطقههارا نیروهای مردمی دفاع میکنند. دیگر این که در افغانستان نسل نو جوانان، که 64 درصدرا تشکیل میدهند به وایه رسیدهاند (بالغند)، که نه مجاهدند، نه طالب و داعش. اینها بچههای دانشگاهدیده و رشدکردهاند و نظر دیگر دارند. در خط اول نبرد باید نیروهای روشنضمیر قرار گیرند. یعنی، نیروهای ملی، که نقطة حرکتشان مذهب نیست. ما از جبهة ملی امکان تأمین 10-15 هزار چنین نیرورا داریم. نیروهایی از قماندانهای سابق جهادی، که صادقانه با داعش — و طالبان میجنگد باید در خط دوم قرار گیرند
کشورهای منطقه نیز باید در کنار نباشند و یک طرح جدید امنیتی را رویی کار گیرند. علاوه بر این، کشورهای مقتدر در این منطقه منفعتدار، امثال روسیه و چین باید صادقانه همکاری کنند، زیرا هر گونه ناآرامی در آسیای میانه کمر روسیه را میشکند و در صورت به جنگ پیچیدن آسیای میانه درگیریها تا قفقاز ادامه مییابد. چین نیز از این خطر ایمن نیست. در شمال افغانستان باید نیروهای دموکراتیک مستقر شود. من آماده هستم، که از حساب نیروهای مردمی این گروه را تهیه کنم. این تدبیرها میتواند تا یک اندازه خطر به جنگ پیچیدن منطقه را برطرف کنند
کشورهای آسیای میانه باید بدانند، که اگر در یکی از این دولتها سرحد رخنه شود، آنها همه به بلا میپیچند. بنابر این، باید احتیاط باشند و برای صلح افغانستان تلاش کنند. البته تاجیکستان، که مرز بسیار طولانی با افغانستان دارد، برای حضور صلح در افغانستان سهم بارز داشته میتواند. بی حضور تاجیکستان هیچ کشوری نمیتواند به صلح افغانستان نقش گیرد. تاجیکستان پولی هست میان افغانستان و کشورهای جهان، که قصد صلح را در سر دارند
زمانی دوستم در همدستی با بعضی کشورها میخواست در قسمت شمال افغانستان یک کمربند دفاع سازند. تا کجا این نقشه عملی شونده است؟
واقعاً، ژنرال دوستم، که حالا در ترکیه فراری است، در افغانستان شخص تأثیرگذار به حساب میرود و معاون اول رئیس جمهور است. اما نباید فراموش کرد، که در شمال افغانستان و حتی در غرب و مرکز قدرت در دست تاجیکان است. دوستم در یک مورد موفق میشد، که با تاجیکان همکاری میکرد، زیرا بی رضائیت تاجیکان در این منطقه او به چیزی موفق نمیشود. در گذشته هم در شمال تاجیکان مقاومت کردند. یادتان هست، وقتی که طالبان به افغانستان هجوم کردند، همة راهبران اقوام گریختند. حکمتیار گریخت و به مسعود تسلیم شد، دوستم به ترکیه گریخت، آقای محقق و انوری فرار کردند. یعنی، قومهای مظلوم و برادران پشتو و ازبک مارا، که مردم زحمتکشی هستند، راهبران کلانگپشان تنها گذاشته گریختند. یگانه افرادی، که در برابر طالبان صدا بلند کردند، تاجیکان بودند. تاجیکان افغانستان این همه سال تلاش متحد کردن اقوام گوناگون را دارند
شاید هدف تأسیس حزب کنگرة ملی افغانستان هم متحد کردن قوم و ملتهای افغانستان است؟
— ما کنگره ملی را به دو دلیل بنیاد کردیم. یکم، به هدف ایجاد دولت دموکراتی و حقوقبنیاد در افغانستان. دوم، برهم دادن شوینیسم، تأمین برابرحقوقی و عدالت ملی. برای رسیدن به این، ما ابتدا کنگره ملی تاجیکان را، که باعث احترام و اعتراف همه اقوام افغانستان هست، جمع کردیم. من تمام واحدهای تاجیکانرا که در میان اقوام دیگر گم شده بودند، یافتم و دفترهاشان را بنیاد نمودم. همه تاجیکان را در شورای بزرگ، که شورای عالی همبستگی تاجیکان افغانستان نام گذاشتیم، متحد ساختیم و در وزارت دادگستری افغانستان ثبت نام کردیم. یعنی، حزب کنگرهملی و شورای همبستگی هر دو قانونی و اعترافشده است. هدف ما ساختن دولت مدیرن در افغانستان میباشد. عین حال شورای همبستگی با هزارهها، بلوجها، ازبکها، ترکمنها و قرقیزها گفتوگو دارد و ما مقصد داریم، که در یک جبهه متحد شویم. من، که به کابل برمیگردم، این جبهه را ایجاد میکنیم. نام آن جبهة میهن خواهد بود و برای حل دموکراتیک و عادلانه مشکلات اقوام افغانستان سفربر میشود. باید بگویم، که حزب کنگره ملی افغانستان اَلکَی معروفیت پیدا کرده است. در همین اواخر مرکز مطالعات استراتژی در افغانستان یک نظرپورسی دایر کرد، که مطابق به آن 60 درصد مردم افغانستان طرفدار عقیدههای ما هستند. حتی وقتی پیشنهاد فدرالی بودن افغانستان را کردیم، در یک تابلو عکس من، غنی و عبدالله را گذاشته و نظرپورسی دایر نمودند. آقای غنی 21، عبدالله -30 و کنگرة ملی، که در آن عکس مرا گذاشته بودند 42 درصد رأی مردم را گرفت
شما جانبدار نظام فدرالی در افغانستان بودید و این ادعای شما باعث به وجود آمدن سر و صدای زیادی شد. آیا ضرورت به بنیاد چنین نظام سیاسی در افغانستان ضرور است؟
نظریه فدرالی کردن افغانستان فعلاً نظریه غالب است. قسم زیادی مردم و چندین حزبها طرفدار ما هستند. هدف از فدرالیسم برهم دادن شوینیسم در افغانستان است. راه یگانة افغانستان در همین است. اگر افغانستان نظام فدرالی را قبول نکند، تجزیه خواهد شد
بنیاد افغانستان در همه دور و زمان تکیه به دو شاهستون، دو قوم-پشتوها و تاجیکان داشت. حتی زمان شاه. اما وقتهای آخر این شاهستونها روی آوردند به شکستن. سبب چیست؟
— جای تأسّف است، که میخواهند یک نفاقی میان این دو قوم اندازند و به همین وسیله هستی افغانستان را زیر شبهه قرار دهند. حکومت کرزی و غنی نقشة بنیاد حکومت صرف پشتویی روی کار آوردند. فعلاً در افغانستان تعداد تاجیکان از پشتونها زیاد است، بنابر این نمیخواهند، که سرشماری کنند. زبان تاجیکی در افغانستان زبان بین قومیست. در بازار یک ترکمن با قزلباش رو به رو شود تاجیکی گپ میزند. اما اینها اولین کاری، که کردند، سرود ملی را پشتویی کردند، که آن را از نصف زیاد مردم افغانستان نمیفهمد. ببینید، در پاکستان سرود ملی با زبان تاجیکیست. در پول افغانستان یک کلمة تاجیکی نیست. در مکتبها استفادة کلمات تاجیکی را اجازه نمیدهند. هر روز این گونه فشار وجود دارد. در رأس حکومت از سه نفرند، که هیچ کدامشان تاجیک نیست. عبدالله عبدالله-پشتو ، معاون اول دوستم-ازبک، معاون دوم آقای دانش هزاره است. بدون شک دولت ازبکستان از ازبکها، ایران از شیعهها دفاع میکنند، تلویزیون، مکتب و دانشگاه دارند. قزاقستان تا آخرین قزاقی، که در افغانستان بود، برد، زمین داد، تراکتور داد، بای کرد آنها را. یگانه قوم مظلوم و بیصاحب در افغانستان تاجیکانند
هدفهایی، که شما دارید، چرا نمیتواند لوی جرگه عملی سازد؟
امسال قرار بود، که لوی جرگه دعوت شود. اما نشد، زیرا اگر لوی جرگه دعوت میشد، بودن راهبریت امروزة افغانستان زیر سؤال قرار میگرفت. زیرا این راهبریت به هیچ یک وعدة خود وفا نکرد. در دو سال حکومتداری اینها طالبان بیشتر نفوذ پیدا کردند. بنابر این، راهبریت به جمع شدن لوی جرگه منفعتدار نبودند. زیرا آن میتواند به حکومتداران بگوید، که شما بروید به زندان. زیرا لوی جرگه فراتر از قانون اساسی و یگانه قدرتیست، که میتواند رئیس جمهور را محاکمه کند، زندان فرستاند، قانون اساسی و نظام سیاسی دولت را تغییر بدهد
مصاحب شریف همدمپور
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ