مریم بانو فرغانی- تاجیکستان
درود…
من و مهر تو بریدن؟ چه خیال خام باشد
لب من به جام گلگون، غرضم نه جام باشد
به ره محبت تو به هوس نشسته بسیار
عملم هوس نباشد، دل من به دام باشد
قفست قفس نباشد، که به یک جهان شهامت
به نظر، چو تخت سلطان بر یک غلام باشد
نفست ز عطر گیسو چو کنم معطر، ای دوست
هوست ز عطر پاریس بریده مدام باشد
به میان عاشقانت شدهام برنده سبقت
چه خوشم، که نفس و شهوت بر ما حرام باشد
ز تو من چه خواهم، ای جان، که ز دوریها چه گویی
به سحر «سلام!» باشد، «شب خوش!» به شام باشد
***
تنهائی
چه ناکس بود، راه ناروا دید
به راه انداخت ترتیب روادید
ز جشن و ماتم یاران شدم دور
چنین قسمت روا بر من خدا دید
همه چیزی ز «استقلال» دیدند
بخاری و سمرقندی چهها دید
نوین نسلش زبان گم کرده، افسوس
ز“نو صاحب فران”اش او جفا دید
به خشکی راندن کشتی عبث نیست
که کشتی بدون ناخدا دید
فریدون کو؟! گریبانش بگیرم
که ایران پاره کردن او روا دید
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ