ناجيه کريم- افغانستان- آمریکا

گریستم…

از جور روزگار چه شبها گريستم

بر رفتگان خويش چو دريا گـــــــريستم

اشکم نشست چـهره گل را ببوستان

با خون دل چو لاله بصحرا گريستم

شورت ز سر نرفت چه شيرين فسانه يی

چون کوهکن واله و شيدا گريستم

سيل سرشــک قصر دلم را خراب کرد

بر اشک چشم مادر دنيا گريستم

در پيچ و تاب چرخ چو اشکم گره گرفت

پنهان ز چشم مردم دانا گريستم

بر ياد رفتـــگان و عزيزان خاک خويش

پنهان و آشکار و هويدا گريستم

مادر بمرد و کودک او تشنه لب بماند

برکودکان بی سر و بی پا گريستم

بر روضه مـبارک شاه ولايتش

چون کهکشان تا به ثريا گريستم

ويرانه گشت کشور زيبای باستان

برحال گبـر و مومن و ترسا گريستم

دست ستم معـبد بودا خراب کرد

بر پيـروان هندو و بودا گريستم

نی جم بجــای ماند، نه اسکندر و درش

بر تاج و تخت خسرو و دارا گريستم

بس خاک کرد مادر گردون بدامنش

بر خاک کاسه سر کسرا گريستم

بنياد ظلم «مرکز گيتی» خراب کرد

بر کشـتگان «تاور دنيا » گريستم

پروانه سوخت از پی سوز و گداز شمع

بيکس منم که يکه و تنها گريستم

بر گـوش غير گريه و سوزم اثر نکرد

از سوز اشک خويش سراپا گريستم

سجده کنان روان بدر کعـبه و حرم

در بارگاه ايزد يکتا گريستم

اشکم دگر کجا که بريزم بپای دوست

بر بخت شور شاعر فردا گريستم

 ***

 خواب غفلت

 اندرين ظلمت شب

همه مبهوت و خموش

اندک اندک ذره نور ز مهتاب

 نمايان گرديد

همه در خواب عميق

پاسی از شب چو گذشت

ناگهان از پس کوههای بلند

شفق سرخ نمايان گرديد

نور مهتاب پريشان گرديد

ناله نای شبانی زره دور

طنين انداز است

نه سکوتی ماند

مرغکان سحری نغمه سرايند

وگشايند پرها

همه از خواب برآيند و پی کار روند

ليک بينی جمعی

همچنان مانده بخواب غفلت

حيف هنگام سحر

 ***

نغمه جادويی

ای دلبر ترسايی آشوب دل مايی

با اين همه زيبايی يارب چه دل آرايی

در دير مغان ديدم شور تو بسر دارند

هندوبچه بودا زردشت اوستايی

دی در صف مهرويان نام تو همی بردند

با نغمه جادويی آهنگ کنيسايی

در ميکده ميبينم از شوق تو سرمستند

هم رند خراباتی هم زاهد سودايی

با اين دل شيدايی بی صبر و شکيبايی

مگذار بميرم من در گوشه تنهايی

 ***

آشنا

ترسم چو خويش واله و شيدا کنم ترا

مجنون بکوه و دامن صحرا کنم ترا

چـشمم نگشت آيينه دار جمال تو

با سيل اشـک خويش تماشا کنم ترا

خـواهم شبی به بستر گلها گذر کنی

تا آَشـنا بعالم رويا کـنم ترا

پنهان زديده ام چـو شوی ماه شب فروز

با مهر حسن خويش هويدا کنم ترا

ای يـوسف عزيز ببازار گلرخان

خواهم هزار مرتبه رسوا کنم ترا

ای کاش سبزه بردمد از خاک تيره ام

تا زيب و زينـت قـد و بالا کنم ترا

زيبا شود زگلشن رويت ترانه ام

رويای شعر شاعر تنها کنم ترا

Ноҷия Карим – Афғонистон – Амрико

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *