سعیده محیالدین زاده- تاجیکستان
در دام دل…
بار غم با دل کشیدم، قامت او خم نشد
ما و او اندر نبرد، اندیشهها با هم نشد
سرزنش ها میکنم در گوش دارد پنبهای
هر قدر با آدمی بود دل، ولی آدم نشد
صد هوس اندر مزارش گور کردم تا کنون
میسه خشکیدهاش بر درد من ملهم نشد
من برایش خویش را بر هر در و کو میزنم
در سخاوت پیشگی دل همچنان حاتم نشد
در برم، عمریست او بیگانه خویی میکند
دل شریک من در این دنیای پر از غم نشد
***
آرزو…
دیدن روی تو تمنای دل
شادی امروزه و فردای دل
از بر عشق تو کجا میرود
سلسله یاد تو در پای دل
شاه وفای و گدایت منم
تخت تو بادا همه دنیای دل
سجده گهم جای قدمهای تو
یوسف کنعانی و مولای دل
گر در دل را نگشایی چه غم
پشت در عشق تو شد جای دل
با همه این گر نکنی یاد ما
وای به حال من و وای وای دل
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ