کوروشِ هخامنش و تاجیکان
مسعود میری-حقوقدان
یادم میآید سال ۲۰۰۵ میلادی ، برای نخستین بار به تاجیکستان رفتم ، و به گمانم سال نویِ میلادی بود. در خنکایِ فصل، در یکی از روزها به انستیتو شرقشناسی و نسخ خطی به دیدارِ استادِ مرحوم ظاهر احراری رئیس ادارهی ایرانشناسیِ انستیتو، دعوت بودم ،که جوانی در حضورِ ایشان بود. آن جوانِ تاجیک، به سختی به کوروش هخامنشی میتاخت و من که فقط گوش فرا میدادم ، و شاید برایم چندان محلِ اعتنا نبود که با دلیل و بی دلیل ، اما لبریز از احساسات، کوروش را فردی استعمارگر ، ضدِ تهیدستان و سرور پادشاهانِ جنایتپیشه میخواند ، شنیدنِ این حرفها کمی جالب مینمود.استاد فرزانهمرد و خردمند یلی بود. دهانی پر از مزاح و سخنهایِ کهنِ طنزآکندِ پارسی داشت.همسرش ایرانی بود ، از یزد ، و خودش درسخواندهی مسکو و سنتپطرزبورگ. لیک دلِ عاشقش به زبانِ موروثی غش میکرد و لبِ نازکش به غزل و قصیده و چاربیتی عشوه میفروخت. میدانستم او و استاد رجب امان ، که کتابی از ایشان در ایران هم نشر شده ، حکایاتِ عاشقی به معشوقیمشترک را هم در خیال نهان دارند ،که اهلش ماجرا ها را به خنده و شادی از کوچهی احوال از سر گذراندهاند. القصه ،آن جوان خوب که فرمود ، استاد به نیمِ لب خنده به نیمِ لب اندوه گفت: ای دادَر ، خبرِ خانهی عروس را که از مردِ فتنهگر پرسان نمیشوند! راهنماییها کرد و زمان گذشت .تا در سالِ ۲۰۰۸ در همان انستیتو و پایِ همان پلهها تلوزیون تاجیکستان گزارشی گرفت از چند کس ، از جمله من ، در بابِ جشنِ کتابی در زندگانیِ کوروش هخامنشی ! هرچند مولف را به خاطر نیاوردم ، اما همان جوان هم آمدهبود به دیدار، و گفت: در جلساتِ انجمنهایِ زبانِ ترکی( که بعدها دانستیم پولش را موسسهای میپردازد که حالا شده خصمِ دولت فعلیِ ترکیه،) یکی از مطالب درسهایِ زبانِ ترکی، در ذمِّ کوروش آوردهشدهاست . اکنون هم برایم مهم نیست که مطلب چه بوده ، اما غرضِ بنده دو چیز است: اول اینکه مردم تاریخ را برای دوباره زندگی کردن و هویتِ کهنِ خودرا زیستن ، دوست میدارند. هر کس بر آن بشورد بر خود شوریدهاست. درست یا غلط، التیام زخمهای مردم در دانایی نیست ، در بیدار کردنِ قهرمانانیست که از مرگ نهراسیدهاند و به مردم نجاتِ از ترس را آغوش میگشایند. این که در دورههایِ ناباروری و بیباوری، در عصرهایِ نتوانستنها ، از خاک خیزاندنِ اسطورهها و قهرمانان تنها کاریست که از دستِ ملت میآید ، این نکتهای است مهم. مردم که در سفرِ زندگی تواناییِ گذر از همهی چرخهی قهرمانی را ندارند ، وظیفهی خود را بر دوشِ قهرمانِ اساطیری مینهند و در سایهی اَقدامِ او راه میپیمایند. حالا نوبتِ کوروشِ هخامنشی فرارسیده ، و نمیدانم چهسان باید در این باب از موضعِ نُصح و مصلحت با اصحابِ قدرت سخن گفت که شنیدن را تاب آورند.
دوم ، آن کشورِ نورسیده در شناختِ قهرمانانِ ملی اکنون وضعِ دیگری دارد . نمونهاش تندیسِ کوروش بر دَرِ ورودیِ باغ ملیِ تاجیکستان در شهر دوشنبه است. در پایهی تندیس به ترتیب در هر خط چنین نوشته شده:
” شاهنشاه کوروش کبیر (فوت ۲۵۳ پ . م ) آریایی،متحدگرِ قِسمهایِ آریایی و اساسگذارِ امپراطوریِ آریاییِهخامنشی، مولفِ اولین اعلامیهی حقوقِ بشر ” اینها را نوشتم که تجربهای را نقل کرده باشم.
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ