زهرا صور اسرافیل- افغانستان

ايمان و زندگی…

مرا ببوس تا دهانت
مقدس ترين سنگی شود
كه حوريان طواف می كنند
در ممنوعه هاي تنم قدم بزن
عصيان روی ديگر ايمان است
ايمان روی ديگری از زندگی
كه از تن زن شروع می شود
شك كن به قصه ی آدم
تاريخ هزاران ساله ات را نگاه كن
پيامبران كينه توزانه
به دشمني ام برخاسته اند
پيامبراني فتنه گر حوالی ما است
تماشايم كن
شهادت بده
زن رخ ديگر ايمان و زندگی است

***

شراب چشم

راه خانه ات را كه بلد شدم
راه ديگري برايم نماند
جز اينكه روزها را به آغوش بگيرم
و شب ها با ستاره هاي تازه ای
آشنا شوم
مست شوم
از كلماتي كه ميان لبهاي تو جان مي گيرد
از سپيده دم هايي كه ميان حلقه ي بازوان تو
بيدار مي شوم
از جريان هواي تازه
در ريه هاي منبسط عمر
مرد ساده ي شرقی
من از شراب چشم هاي تو مست می شوم

***

موهایم…

به موهايم دست ميزنی
نظم جهان برهم مي خورد
تا از سر انگشت هاي تو
و موهاي زنی كه قصه نيست
خيال نيست
جهاني دگر بنا شود
به موهايم دست بكش
بگذار به درد مفاصل جهان
نقطه پايان بگذاريم