فرشته جهانگیر-ایران
دلِ زار
یک نفـر دائم برایم پاسبانی می کـند
با نفهمی های خود نفرت رسانی می کند
من به او گفـتم برو، این نیست راه عاشقی
چون که با کردار خود من را روانی می کند
خسته از بی واژه بودن ها و پوچ و خالی ام
درد دارد با دل زارم تبانی می کنــد
میـرود از یاد من رفتار ناهنجار او؟
گریه با احوال زارم همزبانی مـی کـند
بغـض می گیرد گلویم را چه رنجی دیده ام
اشک من از غصه هایـم میزبانی می کند
لحظه ای حتی بدون جنگ با من سر نکرد
یاد او هم با دلم نامهربانی مــی کند
***
صخره
صخره گاهی می شود از جويباری بشكند
كوه را هم می تواند آبشاری بشكند
مثل زخم كوزه هرگز قابل تعمير نيست
قلب اگر از اتفاق ناگواری بشكند
آه جنگل دامن هيزم شكن گيرد اگر
زخم بردارد درخت و شاخساری بشكند
باد پائيز آمد و فصلم به زردی می كشد
سرو هم از غصه بی برگ و باری بشكند
صبر بايد كرد و می دانم نمی داند دلت
می تواند سنگ را چَشم انتظاری بشكند
***
طنـاز
با شعر نابم کار صد طنـاز خواهم کرد
با من بمانی دیده را غماز خواهم کرد
تا مانعت گردم برای رفتن از شعرم
هر بیت را پیش تو دست انداز خواهم کرد
لیلا به مجنون عشق را آموخت با صبرش
باری به مجنون گفت با تو ناز خواهم کرد
جام از کف سرخ شقایق با تو می نوشم
«چشم شمارا سعدی شیراز خواهـم کرد»
شاعر شد از وقتی «فرشته» دید مهـرت را
با تو به آب و آینـه پرواز خواهـم کرد
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ