درد دروغگو پنداری زنان افغان
انکار زنان و دروغگو پنداری آنان در حالی تقریباً عام و مسلط است که بارها زنانی که «به اتهام روابط نامشروع، تماس تلفنی و… » توسط گروههای افراطگرا بازداشت شدهاند، به تنهایی سنگسار و یا کشته شدهاند و خبری از «شریک جرم» آنان در میان نبوده است.
شاید یک ماه پیش همصنفیام شکوفه (نام مستعار) که یک سال از ازدواجش میگذرد، پس از چندین ماه دوری از پیامرسان «واتساپ»، پیام داد و از من خواست که به نسبت نیاز شدیدی که برایش پیش آمده، باید برایش کارت تلفن بفرستم. من هم به زودی کارتی خریدم، روی شمارههایش را پاک کردم و عکس آن را برایش فرستادم تا خودش به حسابش بیفزاید. شکوفه دوباره گم شد. همین دیروز (هشتم مارچ) باز هم زنگ شکوفه آمد. با صدایی که نشانی از شکوفهی واقعی نداشت. فقط میتوانستم بشناسمش. نه از شور و هیجان و شادمانی و امید در صدایش چیزی بود و نه خوشحالی همیشهگیاش. گفت شوهرش پیشش هست. همان گونه گرفته، گفت: «میشود همان عکسی که تو برایم کارت فرستاده بودی را برایم بفرستی؟» و ادامه داد: «شکور [شوهرش] همان عکس را میخواهد.»خوشبختانه همان عکس را هنوز از تلفنم پاک نکرده بودم و «واتساپ» شمارهای که تازه زنگ زده بود، فرستادم. دقایقی نگذشته بود که دوباره زنگ زد و گفت آن عکس شوهرش را قانع نکرده که خودت کارت را فرستاده باشی و از من خواست: «عکس توشکی که کارت را رویش گذاشته بودی، میشود برایم روان کنی؟» من هم عکس توشک را فرستادم و دیگر خبری از او نشد.اینجا شاید خیلی از خوانندگان انتظار داشته باشند، روی این موضوع بچرخم و داوری کنم. بگویم که شکوفه چه کرده بود و چگونه شد. این همه باشد به کنار، اما حقایقی که پشت نگرش دروغگو پنداری زنان وجود دارد، دردی است که گلوی زنان را حتا در کلانشهرها محکم میگیرد.واقعیت این است که اگر کسی مایملک کسی دانسته نمیشد، اگر کسی به حریم خصوصی دیگری سرک نمیکشید، اگر کسی آزادیهای فردی دیگری را نقض نمیکرد و اگر اجازهی کار از زنی که مهارت و تحصیل دارد گرفته نمیشد، شکوفه به خاطر «داونلود» چند نمونهی آرایش مورد علاقهاش، نیاز نداشت از کسی طلب کمک کند. او میتوانست خودش به عنوان انسانی آزاد تصمیم بگیرد که چه کند و چه نکند.واقعیتهای برداشت مردان از زنان افغان دردناک است. شکاکیت به خاطر موارد بسیار بیربط و کوچک، مثلاً وجود تصویر یک کارت تلفن در گوشی دختری که به عنوان شریک زندگی انتخابش کرده است و باور نکردن گپهای او در این چنین موارد، بسیار معمول است. اگر بخواهیم نامی به این دید بدبینانهی مردان به زنان بگذاریم، در خوشبینانهترین حالت و غیرمستقیم این است: زنان دروغگو استند. «مکر زن» و «دروغگو خواندن زن»، متأسفانه پشتزمینهی فرهنگی کلانی در ادبیات و فرهنگ دارد.حقیقت این است که پسران افغان با کلان شدن، این باور را یاد میگیرند که «زنان»، اشیایی هستند که قبالهیشان را آنها با نکاح به دست آوردهاند. شاید این نحو اندیشیدن، ناشی از این هم شود که هزینههای غیرمعمولی را برای ازدواج مصرف میکنند که البته آن هم گناه دختران نیست.کمتر مردانی هستند که از آغاز ازدواج به این باور باشند که زن فقط شریک زندگی مرد است، نه وسیلهی شخصیاش. معمولاً و زمانی که ازدواجها اجباری باشند، بیهیچ دلیلی، بهانهتراشی میشود و تمام کنجوکنار حافظهی شکوفه و هزاران شکوفهی دیگر تفتیش میشود.باور مسلط جامعه نیز، برخاسته از باور حاکم است. باور حاکم، باور مرد است. به همین خاطر وقتی دربارهی کار کردن زنان سخنی گفته شود، حتا بسیاری از کسانی که طرفدار حق کار زنان اند، در تعبیر آن میگویند: «مصروفیت سالم.» اصطلاح «مصروفیت سالم»، فقط زمانی به کار برده میشود که سخن در باب حق کار زنان است. آیا این توهینی به همهی زنان این سرزمین نیست؟ این اصطلاح نیز ناشی از همان اندیشهی «دروغگو پنداری» زنان برمیخیزد. یعنی اگر مصروفیت «سالم» فراهم نشود (حتماً توسط مردان)، مصروفیتهای دیگری که زنان برای خود دستوپا کنند، «ناسالم» است.آمارهای تخمینی نشان میدهد که ۵۲ درصد جمعیت افغانستان زنان اند. اما سهمی که در خانواده، جامعه و کل سرمایههای مادی و معنایی کشور و تصمیمگیریها از سطح کوچک خانه تا سطح کشوری دارند، تقریباً هیچ است. چون چرخی از زندگی اند که در محدودهی خانه ظرفها را میشویند و تنها به «خدمه» بدل شدهاند. آسیبی که این نگاه بد مسلط جامعه به زنان زده، همهی بخشها را ضعیف نگهداشته است. نقش زنان (۵۲ درصد) در اقتصاد ملی فقط مصرفکنندگی بوده است. تصمیمگیری مادران در رفتن و نرفتن پسرشان به جبههی جنگ ضد دولتی، صفر بوده است. اقتدار حاکم مردانه در جامعه که برخاسته از نگاه سرکوبگر بر زنان است، باعث شده است تنها خشونت حرف اول را بزند.انکار زنان و دروغگو پنداری آنان در حالی تقریباً عام و مسلط است که بارها زنانی که «به اتهام روابط نامشروع، تماس تلفنی و… » توسط گروههای افراطگرا بازداشت شدهاند، به تنهایی سنگسار و یا کشته شدهاند و خبری از «شریک جرم» آنان در میان نبوده است.در آخر باید بگویم، اگر زنان انکار نشوند، اگر به بدبینی و مردانهنگریستن (از نوع افغانیاش) پایان بدهیم، اگر ۵۲ درصد از جمعیت کشور (جمعیت تخمینی زنان) به حرکت درآیند، درک شوند و در رشد اقتصاد کشور سهم بگیرند، آهستهآهسته همه خواهیم دید که زنان نیز مانند مردان انسان هستند و میتوانند بهتر از مردان تعیینکننده و تربیتکنندهی آینده باشند.
نویسنده فرشته آویژه
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ