فرنگیس شنتیا — ایران
آرزو به همین هم شکر به همین هوای مشترکی که زیر آسمان این شهر با...
آرزو به همین هم شکر به همین هوای مشترکی که زیر آسمان این شهر با...
خاموش کیم من؟ یک غروب بی طلوع آشفته ی از جنس جنون آواره ی از...
لبخند غرق تنهایی خویش بیقرار لحظه ها پشت لبخندی ملیح گریه کنم...
دلم گرفت دلم گرفت نه برای خودم برای سايه گم شده يک درخت...
تنهایی دوباره این من و این رد پای تکراری و کوچه و غزل و بغض و جای...
نازنینم بنازم چهره معصوم و زردت کودک میهن بمیرم از برای...
آتش افروخته آتشی اندر دل بیچاره ام افروختی خانه دلرا به عشق...
تخت جمشید حال من حال و روز خوبی نیست خسته ام، خسته، او نمی...
سوز دل به خدای شب بگو تا به رهم ستاره ریزد به شب سیاه بختم شفقی دو...
لب های تو هر قدر دوزدند احساس مرا باز هم جان و دلم لبریز توست باز...
محبوب من از دوست داشتنم می ترسد از داشتنم می ترسد از نداشتنم هم...
به مژگانت چه میشد در میان چشمهایم خانه میکردی و یا در سایه دیوار...
نازنین تو درخت تنومندی هستی که شاخههایت در هر...
تاج کسری ز بس گل که در باغ مأوا گـرفت چمن رنگ ارژنگ مـانا...
چکیده ها تو مرا فریاد کن ای همنفس این منم آواره فریاد تو این فضا...
بیهودگی با قلمی که ابری است واژه هایم را هجا هجا می شکنند تا...
بومرنگ میترسیدم عاشقت شده باشم مثل زمین که میترسید زیرِ...
تشنه نور آنجا صدای چیست؟ خلوتسرای کیست؟ در چارسوی فصل در امتداد...
قفس زنی شبیه ذوزنقهام ...
زمهریر آن سرخ جاری در رگم شور شراب ناب شد چشمان مانده به رهم،...
چله نشینی به قبض داده ام دلم را دچار آگاهی خفیفی شده باشم...
Шарҳи хонанда