نیکی میرزایی – ایران
صیادان نور
صدای پای سکوت
در حجم سنگین گوشهی تنهاییِ اتاق میپیچد
و من
لمیده بر مبل کهنهی صد سالهام
در خلوت خاطرهها
بغض تا خورده
و کهنهی سالهای غربت و رنج هجر را
با موج اشک میشویم
در ذهن منجمد لحظهها
گویی زمان ثابت مانده
و من
در هجوم سایهی رهروان شب
سالهاست در ساحل خاموش زندان یادها محبوسم
تجسم طرح لبهایی
که خنده را از آنها دزدیدهاند
بغض سکوت دردهای شبانهام را میترکاند
گذر حادثه
بهانهی هجرتم نیست
صیادان نور کوچم دادهاند
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ