مهسا مجدر (لنگرودی) — ایران
بی نام
خوشه های برنج
چه سربلند بیرون آمدند
حالا
در میان شالیزار تفتیده
خاطرات من است
که زنده زنده می سوزد
***
شبان
عشقم را
به صحرا افکنده ام!
شبان، کیستی
موسی؟
***
شهوت یک بوسه ی ناملموس
همه چیز در نگاه تو بود!
یادگار درد اعصار و
سکوتِ گنگِ قرونِ در غبار
و انسانی از جنس اعتماد
صورتگری که تاریخِ رنج را
پیکره ای می ساخت
بر پیشانی هزاره های باستان خدایانی
از سنگ و چوب و فلز
خدایانی تهی دست و پرستشگر
دوشیزگان سیمین تن را
در کوشک های مرمرین
خواهان آن جنگ ناخواسته ام
عروس صدهزار پارچه خون
خونِ سرخِ عشق
در سکوت اعجاب حرمسرا
و پیروزی شکوهمند جنگ های هیچ
جنگ هایِ هیچِ پی در پی
پیروزی محض سپهسالار بلندگیسو
بر انبوهی سپاه شهوت
شهوت یک بوسه یِ ناملموسِ نامنتظر
شهوت یک بوسه بر سرانگشتان نگاه
همه چیز در نگاه تو بود…!
Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед Telegram, Facebook, Instagram, YouTube
Шарҳ