نجیمه مرادی — ایران
جغد بد عادت رانده از جنت شوی تبریک می خواهد مگر بنده تا غایت شوی...
جغد بد عادت رانده از جنت شوی تبریک می خواهد مگر بنده تا غایت شوی...
غروب وقتی تو رفتی من ماندم و غم جان و جهانم پر گشت ز ماتم وقتی تو...
برباد رفته شوق سفرم هست ولی بال و پرم نیست جز شور پریدن ز قفس در...
یاد یار خسته، افسرده، دلتنگ و نزار می گذشتیم ز کنار هم از آن کوچه...
چراغ خاموش به تازگی به من گفت گردسوزی خریده ولی نشنید نخواست...
لحظه لحظههای با تو بودن را شمردم عمرم از سر گوئیا چون لحظه...
جاده آرزو پدر پيرم اندوهایش را هيچ گاهی نگریسته است پدر پيرم...
بی نام خوشه های برنج چه سربلند بیرون آمدند حالا در میان شالیزار...
در دام دل بار غم با دل کشیدم، قامت او خم نشد ما و او اندر نبرد،...
گریستم از جور روزگار چه شبها گريستم بر رفتگان خويش چو دريا...
بعد از این بعد از این بر سنگفرش و در خیابان های شهر رد پـاهـای...
درود من و مهر تو بریدن؟ چه خیال خام باشد لب من به جام گلگون، غرضم...
غزل با گردش نگاه تو مستانه شد غزل در چنگ لحظه ها چه صمیمانه شد...
دلتنگی و این درد کمی نیست که پشت هیچ خط تلفنی صدای تو نیست! ماه...
تمنا زن تاجیک را خرسند میخواهم به لب گلخند او گلقند...
قسم به تو در روزگاری که غزل از دهانه های تفنگ فیر میشود و مردم...
یاد تو وقتی بیایی سینه را خانه تکانی می کنم رنگ تمام...
عاشقی اختر طالع من در آسمان جویم ترا نیستی در آسمان در این جهان...
غروب وقتی تو رفتی من ماندم و غم جان و جهانم پر گشت ز ماتم وقتی تو...
نگاهت به چشمان تو محتاجم، نگاهت را نگیر از من در این آبادیِ...
فریب خورده نیمه معمای من خسته نه ای از جدل چه ظالمانه آراسته...
Шарҳи хонанда