محبوبه نیکیار- افغانستان
مپرس دیگر مرا از من مپرس هرگز که من با خود چه تنهایم مرا از من مبر...
مپرس دیگر مرا از من مپرس هرگز که من با خود چه تنهایم مرا از من مبر...
در آغوش مردی میدا نتلاش با وقار عاقبت خواهد رسید از...
ناگریز هر از چندی نوشتن را رها میکنم به انگشتانم خیره...
بیا این روزها حضور و خبرهای تو کم است حالم گرفته غیر تو از هرچه...
گل پژمرده هوا بارانی است و فصل پاییز گلوی آسمان از بغض لبریز به...
عاشق اگه من عاشق دیوار بودم ترک میخورد و یه پنجره میشد اگه غم...
سراب نمیدانم چرا راه امید مرده میپایم و گرد گونه را با آب حوض...
نامه های سمرقندی 1 کلمه نیست کلمه فرار کرده است کلمه فراموش شده...
نگاه آتشین در نگاه آتشینت مرهم جان منست هر نوای دلنشینت بخت...
به ناگهان آواره گی ام را میکشانم، باخود مانند بایدهای سرنوشت به...
سراب غزلهایم سراسر درد و حسرت های این دنیا دلم در جستجوی بخت...
روح بهار خيالت مي وزد، آيينه مي تابد گلستان را به جشن روشنايي...
ناله نالهیی از پس دیوار وطن میرسد باز به گوش وای كاین ناله...
زن افغان گلى که سنگ شد منم نازکتر از گل بودم و...
شعرها برای کودکان سلام سحر برخیزم ز خواب پیشترك از آفتاب اول...
آفتاب میشود نگاه نگاه کن که غم درون دیده ام چگونه قطره قطره آب...
صلح سفید اندیشه آفتابی یک دل آسمان شو امید موج سرکش دریای...
شه کــُنده نمود سرو سيمين تن را زين عارضه ضجه خاست مرد و زن...
سر زانوی خیال سر زانوی خیال قلب من میشكنی چو نگاه پرغضب به...
تسبیح هر برگ و گیاه و سبزه از خاک بی حکمت حق نما ندارد در دورهه...
Шарҳи хонанда