رعنا زائردخت- تاجیکستان

بی‌خبری بود

یک لحظه دیدار تو بر من خبری بود
آغاز تماشای جلای سحری بود
یا رب، چه خیالست و چه خوابست و چه تدبیر
تسلیم تو گشتن ز تحیر اثری بود
محو تو چرا گشتم و از دست بشد دل
سودای مگو درد تو سودای سری بود
من با چه نیاز آمده‌ام بر در خورشید
او سایه برافکند، که بهرم ثمری بود
مأموری دل را دیگر از ما چه تو پرسی
اندوه­کده راز دل خونجگری بود
هر مصرع شعرم بکند ناله به یادش
گر درک نکردست کسی، بی‌خبری بود
هر شاخ گل عمر شده غرقه صدبرگ
این شبنم اوراق گل از شعر تری بود
رعنا، ز سخن­های تو خوشحال شدستم
مسعود نشد هر نفری بی‌بصری بود

***
عشق

سر دل پیش کسان گفتن ما بی‌ادبیست
حرف حس کار نگاه است و سخن زیر لبیست
غنچه را میل شکوفایی فرا آمد و لیک
عرق شرم و حیا معنی عفت‌طلبیست
بی هدایت نتوان رفت سوی کشور عشق
هادی کیفیت شب بو به مهتابشبیست
گر که ‌آلوده بود دیده و دل، کعبه مرو
عقل ناسالم و اندیشه حج بوالعجبیست
حیف احساس وجود تو و ما و همه کس
عجبا، عاشقی هم پیشه شهرت‌طلبیست
نتپیدیم پی جایزه و هم جاه و جلال
عمل خیر صواب است، نه آن حق‌طلبیست
ما که صاحب قلم و دفتر و آزادخیال
فر ما فر کیانیست، نه فر عربیست

Раъно Зоирдухт – Тоҷикистон

Pressa.tj Бохабар аз гапи ҷаҳон бош!
Моро пайгири намоед
Telegram, Facebook, Instagram, YouTube

Акс, видео, хабарҳои ҷолибро фиристед: Viber, Whatsapp, IMO, Telegram +992 98-333-38-75


Шарҳ

Назари дигар доред? Нависед!

Leave a Reply

Ваш e-mail не будет опубликован. Обязательные поля помечены *